عبارت sell in May and go away یا “در ماه می بفروش و برو” از آن عبارت های معروف در بازارهای مالی است و به یک استراتژی معاملاتی اشاره دارد. این استراتژی بر پایه این عقیده بنا شده که عملکرد سهام در فاصله ماه های می تا اکتبر به طور میانگین ضعیف تر از باقی ماه های سال است و بنا به آن، تریدرها سهام خود را در اوایل ماه می میلادی فروخته و نقد می شوند و در شش ماه بعد –یعنی بعد از 31 اکتبر- مجددا آن سهام را خریداری می کنند. اما این استراتژی چقدر کارآمد است و آیا واقعا واگرایی فصلی سهام در بهار و تابستان بیشتر به چشم می خورد؟ در این مقاله ابتدا با نظریه های واگرایی فصلی سهام آشنا می شویم و ضمن بررسی میزان کارآمدی این استراتژی، خواهیم دید که چقدر واگرایی فصلی با الگوی در ماه می بفروش و برو سازگار است؟ اگر به این موضوع علاقمندید تا پایان مقاله با ما همراه باشید.
واگرایی فصلی سهام
به طور کلی واگرایی در بازار سهام به عدم مطابقت قیمت سهام و اندیکاتورهای تکنیکال اشاره دارد. این عدم تطابق عموما به ضعف روند قیمت اشاره دارد و می تواند نشانه ای بر احتمال چرخش روند در آینده نزدیک باشد. در گذشته و در دورانی که صنعت کشاورزی وزن سنگینی در بازار سهام داشت، بازارهای مالی به شدت تحت تاثیر الگوهای فصلی مرتبط با کشاورزی قرار داشتند اما، امروزه به دلیل کاهش وزن کشاورزی در صنعت، این الگوها در واگرایی های فصلی کم اهمیت شده اند. امروزه نزدیک شدن به پایان سال مالی و یا فصل اظهار مالیات بر درآمد (نیمه آوریل در ایالات متحده) دلیل بهتری برای ایجاد واگرایی فصلی در بازار سهام است. به هر روی، شواهد تاریخی نشان می دهند که واگرایی فصلی در فصل های بهار و تابستان بیشتر مشاهده می شوند و از بارزترین سقوط های بازار در اکتبر (آخرین ماه تابستان) می توان به سقوط سالهای 1987 و 2008 اشاره کرد. دیگر سقوط بازار در دوره شش ماهه منتهی به اکتبر در سال 2001 مشاهده شده است آنجا که شاخص S&P500 بیش از 8% سقوط کرد. با مقایسه می توان فهمید که این میزان کاهش بسیار چشمگیر است چرا که به عنوان مثال، در مدت مشابه در سال 2015 شاخص مورد نظر تنها 0.3% افت قیمت را تجربه کرد. اگرچه واگرایی فصلی سهام در محافل علمی و آکادمیک مغفول مانده است اما، بنا به مطالعه ای که “بومن و جاکوبسن” در سال 2002 انجام دادند، این واگرایی در بازارهای سهام 36 کشور از 37 کشور مورد بررسی رخ داده و در اروپا قویترین نمود را داشته است. بازار سهام بریتانیا نیز از قرن هفدهم شاهد این پدیده بوده است.
استراتژی در ماه می بفروش و برو
عبارت در ماه می بفروش و برو یک استراتژی معاملاتی برای سهام بر مبنای این تئوری است که بازارهای سهام، در دوره شش ماهه بین ماه های می و اکتبر عملکرد ضعیف تری نسبت به شش ماهه بعدی یعنی بین ماه های نوامبر تا آوریل دارند. افرادی که استراتژی معاملاتی فصلی منطبق بر “در ماه می بفروش و برو” را دنبال می کنند، در اوایل ماه می سهام خود را فروخته و نقد می شوند و مجددا در اواخر اکتبر سهام مورد نظر را خریداری می کنند. اگرچه منشا این عبارت معروف در بازارهای مالی دقیقا مشخص نیست اما، روایاتی وجود دارد که آن را به انگلستان قدیم مرتبط می کند؛ آنجا که دلالان بورس در ماه می به تعطیلات می رفتند و تا پایان ماه اکتبر بازنمی گشتند! البته این عبارت مقداری طولانی تر بود و نسخه کامل آن این است: “در ماه می بفروش و برو و تا روز سنت. لجر برنگرد!” روز سنت. لجر روزی بود که آخرین مسابقه اسب دوانی از مسابقات سه گانه معروف اسب دوانی در آن رخ می داد و تا آن روز، دلالان بورس زحمت برگشت به کار را به خود نمی دادند. در واقع این ضرب المثل به تاجران، سرمایه گذاران، اشراف و بانکداران لندن می گفت که بایستی سهام خود را در ماه می فروخته و در حالیکه از گرمای لندن فرار می کنند، از ماه های تابستان خود در ییلاقات لذت ببرند. البته تنها یک داستان تاریخی پشت معروفیت این جمله نیست و همزمانی برخی افت های تاریخی بازار سهام در بین ماه های می تا اکتبر نیز به آن اعتبار بیشتری داده است. همانطور که اشاره شد از مهمترین این افت های تاریخی می توان به دوشنبه سیاه سال 1987، دوران پسا سقوط کمپانی لوهمن برادرز در سال 2008 و نیز اصلاح ماه آگوست بازار سهام در سال 2011 در پی کاهش رتبه اعتباری دولت ایالات متحده اشاره کرد که همگی در فاصله بین ماه های می تا اکتبر رخ داده اند.
چقدر واگرایی فصلی با الگوی در ماه می بفروش و برو سازگار است؟
همانطور که گفته شد داده های تاریخی عموما از ضرب المثل معروف ما حمایت کرده اند. یک مثال جالب میانگین تجمیعی 6 ماهه شاخص S&P500 در پنجاه سال گذشته است که در فاصله ماه های نوامبر تا آوریل 6.7% و در فاصله می تا اکتبر کمتر از 2% سود را ثبت کرده است. به علاوه، این شاخص در حدود 66% از مواقع در فاصله ماه های می تا اکتبر موفق به ایجاد بازدهی مثبت شده است در صورتیکه، این آمار در فاصله ماه های نوامبر تا آوریل به بیش از 77% می رسد. در مورد شاخص میانگین صنعتی داوجونز نیز آمارها نتایج مشابهی را به دست می دهند. آمارهای تاریخی می گویند که میانگین صنعتی داوجونز در فاصله ماه های نوامبر تا آوریل از سال 1950 تا کنون بالغ بر 6.9% رشد را ثبت کرده در حالیکه، میانگین بازدهی این شاخص در فاصله ماه های می تا اکتبر در همین سالها کمتر از 1.0% بوده است. مقالاتی وجود دارند که با بررسی روند سهام در طول سال در خارج از ایالات متحده، به نتایج مشایهی رسیده و واگرایی فصلی در این بازارها را نیز به طرز قابل توجهی قوی ذکر کرده اند. بنابراین می توان گفت که واگرایی فصلی سهام تحت تاثیر عوامل فصلی چه در ایالات متحده و چه در خارج از آن وجود دارد و به وضوح قابل مشاهده است. عواملی مانند پاداش های پایان سال میلادی و رالی بابانوئل (که به تمایل سهام برای افزایش در هفته های پایانی دسامبر تا ماه های اولیه سال بعد اشاره دارد) در این واگرایی تاثیر گذارند. تئوری هایی نیز پشت این واگرایی های فصلی وجود دارد که از آن جمله می توان به افزایش خوش بینی و سنتیمنت مثبت ناشی از نزدیک شدن سال نو میلادی، افزایش خریدهای مصرف کننده و نیز تسویه های پایان سال اشاره کرد. از طرفی در ماه آوریل نیز فصل جذاب درآمدها را داریم که خود بخود باعث ایجاد شور و هیجان در بازارهای مالی می شود. در مقابل، شش ماهه می تا اکتبر را داریم که در ماه می و پس از انتشار گزارشات درآمدی ماه آوریل، تمایل افراد به کناره گیری از بازارهای مالی و رفتن به تعطیلات افزایش می یابد. از سوی دیگر در سال های انتخابات، بازار سهام به دلیل عدم قطعیت های ناشی از این رویداد در ماه های اکتبر و سپتامبر کاملا ضعیف عمل می کند.
همانطور که دیدیم واگرایی فصلی تطابق مطلوبی با الگوی “در ماه می بفروش و برو” دارد اما، لازم است به این موضوع دقت کنیم که بازارهای مالی ماهیت غیرقابل پیش بینی دارند و لزوما با الگوها و به ویژه الگوهای تاریخی سازگار نیستند. عوامل متعددی وجود دارند که می توانند الگوهای تاریخی را بر هم بزنند. از جمله این عوامل می توان به شرایط اجتماعی-اقتصادی، چرخه های رونق و رکود و نیز محیط منحصر به فرد بازار در هر زمان اشاره کرد که هر کدام قادرند به کلی استراتژی در ماه می بفروش و برو یا هر استراتژی دیگری را باطل کنند. شاید معروفترین و آشناترین مثال در این مورد همه گیری کووید-19 باشد؛ آنجا که این همه گیری ضربه بزرگی به بازار سهام زد و باعث شد که بازدهی آن در بین ماه های نوامبر 2019 تا آوریل 2020 بسیار کاهش یابد در حالیکه، این ماه ها به طور تاریخی به عنوان ماه های پربازده بازار سهام در نظر گرفته می شوند. از جمله عواملی که منجر به تاثیر منفی همه گیری کرونا بر بازار سهام شد می توان به قرنطینه های گسترده، تلاش های متمرکز شده بر مهار انتشار ویروس و نیز سیاست های پولی و مالی که برای پاسخ به تاثیرات منفی پاندمی بر اقتصاد اتخاذ شد اشاره کرد. بنا به دلایلی که ذکر شد و با توجه به اینکه عوامل و نیروهای بازار غیر قابل پیش بینی هستند، شاید بهتر باشد که استراتژی فصلی “در ماه می بفروش و برو” را نه به عنوان یک قاعده کلی و ثابت بلکه، تنها به عنوان ترندی که می تواند بینش و نتایج خوبی ارائه دهد و بررسی و امتحان آن خالی از لطف نیست در نظر گرفت.
محدودیت های الگوی "در ماه می بفروش و برو"
با وجود همه آمارهای جذاب و وسوسه کننده، این استراتژی نیز مانند همه استراتژی های معاملاتی محدودیت هایی در اجرا دارد که در ادامه به آنها اشاره می کنیم:
زمان دقیق اجرای این استراتژی مشخص نیست چرا که بهترین زمان لزوما در شروع ماه می نیست. بنا به نتایج تحقیقات جان مولدین اقتصاددان شاید استراتژی بهتر “در ماه آگوست بفروش و در اواسط اکتبر بخر” باشد!
این استراتژی یک استراتژی تاریخی و مبتنی بر میانگین هاست. به این معنی که ممکن است در یک سال اجرای استراتژی پربازده و در سال بعد زیان ده باشد. اما نکته جالب اینجاست که ویژگی میانگین مثبت داشتن، همان ویژگی است که طرفداران استراتژی ” بخر و نگهدار” از آن استفاده می کنند!
از آنجا که طرفداران این استراتژی در واقع درآمدهای کوتاه مدت دارند، سود حاصل از معاملات آنها مشمول مالیات با نرخ درآمد معمولی می شود و نه مالیات بر سود سرمایه بلند مدت. بنابراین میزان مالیاتی که بایستی بپردازند نسبت به هولدرها بیشتر است.
از آنجا که طرفداران این استراتژی به صورت مداوم در حال فروش و خرید مجدد سهام هستند، طبیعتا بیشتر از سایرین مشمول هزینه و کارمزد تراکنش ها خواهند شد.
چرا نباید از الگوی" در ماه می بفروش و برو" پیروی کرد؟
مهمترین دلیل را قبل تر در این مقاله گفته ایم: به این دلیل که این استراتژی یک استراتژی تاریخی است و مهمترین ایراد استراتژی های مبتنی بر داده های تاریخی –به ویژه آنها که معروفترند- این است که نمی توانند آینده را با قطعیت پیش بینی کنند. از طرف دیگر اگر افراد زیادی متقاعد شوند که این استراتژی کارآمد است، در واقع همانجاست که این استراتژی از بین خواهد رفت. چون همه آنها که فکر می کنند ناکارآمدی بازار در ماه می شروع خواهد شد، قبل ازآمدن می و در ماه آوریل سهام خود را خواهند فروخت. همین امر سبب می شود که ریزش بازار از ماه آوریل شروع شود و عملا، استراتژی فروش در ماه می از بین برود! از دیگر سو، همانطور که در ایرادات وارد بر این استراتژی ذکر کردیم، در اینجا با میانگین سال های مختلف روبرو هستیم که می تواند بالا و پایین های سال های مختلف را پوشانده و سرمایه گذار را به اشتباه بیندازد. به عنوان مثال افرادی که از استراتژی در ماه می بفروش و برو تبعیت کرده بودند، در سال 2019-2020 شدیدا متضرر شده اند چرا که، با شروع پاندمی کرونا شاخص سهام S&P500 بیش از 34% در فاصله پنج هفته در ماه های فوریه و مارس 2019 افت کرد اما، در فاصله بین ماه های می تا اکتبر سال 2020 تنها 12.4% افزایش را تجربه کرد. داده ها نشان می دهند که در سال 2022 نیز استراتژی فروش در ماه می کارآمد نبوده است چرا که، شاخص S&P500 در آوریل 8.8% افت را تجربه کرد و میزان افت تا ماه می به 13.3% رسید. در حالیکه انتظار می رفت شش ماهه منتهی به می بازدهی بالاتری داشته باشد. در نتیجه لازم است که بدانیم ضمن اینکه الگوهای تاریخی غیر قابل انکارند، قدرت پیش گویی آنها ضعیف است و در صورتیکه در تصمیم گیری های معاملاتی تنها به این الگوها اکتفا کنیم، هزینه ی فرصتی که به ما تحمیل می شود می تواند به طور چشمگیری زیاد باشد. به عنوان سخن پایانی در این مورد، لازم است که به نظر برخی کارشناسان در این مورد نیز اشاره کنیم که معتقدند، اگر فعالان بازار سهام بریتانیا در زمان های دور به منظور رفتن به تعطیلات مجبور بودند سهام خود را بفروشند (و در نتیجه نقدشوندگی بازار و پویایی آن را به واسطه خروج سرمایه هایشان کاهش دهند) به این دلیل بود که نمی توانستند از ییلاقات، پوزیشن های خود را در لندن مدیریت کنند. دلیلی که امروزه به لطف وجود اینترنت و لپ تاب ها اصولا وجود ندارد! و بنابراین، فروختن در ماه می و خروج کامل از بازار نمی تواند یک استراتژی منطقی باشد.
با توجه به همه مزایا و معایبی که برای استراتژی در ماه می بفروش و برو ذکر شد، شاید بهتر باشد که این استراتژی تنها استراتژی معاملاتی ما نباشد و بتوانیم آن را با استراتژی های دیگری جایگزین کنیم. یکی از استراتژی های جایگزین پیشنهادی برای افرادی که به استراتژِی در ماه می بفروش و برو متعهد هستند، این است که به جای عمل کردن کامل به این استراتژی و نقد شدن در ماه می، به جایگزین کردن سهام خود در آستانه تابستان با سهامی که در فصل های ضعیف سال بازدهی بیشتری دارند و یا کمتر تحت تاثیر عدم رشد در ماه های تابستان هستند فکر کنند. به عنوان مثالی از این استراتژیِ جایگزین، مطالعات نشان می دهد که یک شاخص سفارشی از سهام مربوط به سلامت و لوازم مصرفی در ماه های می تا اکتبر و سهام از نظر اقتصادی حساس تر بازار در ماه های نوامبر تا آوریل توانسته بازدهی بهتری را نسبت به شاخص سهام S&P500 در فاصله سالهای 1990 تا 2021 ثبت کند. استراتژی جایگزین بعدی، که برای بسیاری از سرمایه گذاران خرد با اهداف بلند مدت بهترین راه است، استراتژی ساده ی “خرید و نگهداری” است. این استراتژی می گوید که با داشتن دید بلند مدت به سرمایه گذاری، سهام مورد نظرتان را خریداری و در طول سال نگهداری کنید و تنها وقتی اقدام به فروش سهام کنید که استراتژی سرمایه گذاریتان تغییر کرده باشد.
ریشه استراتژی “در ماه می بفروش و برو” به انگلستان قدیم برمی گردد؛ آنجا که فعالان بازار سهام برای فرار از گرمای لندن در ماه می سهام خود را می فروختند و به ییلاقات می رفتند و تا پایان اکتبر به سر کار خود بر نمی گشتند! اگرچه امروزه فروش سهام به دلیل رفتن به تعطیلات طولانی منطقی به نظر نمی رسد اما، آمارهای تاریخی نشان می دهند که عملکرد بازار سهام در طول ماه های می تا اکتبر نسبت به ماه های نوامبر تا آوریل به طور میانگین ضعیف تر است. به همین دلیل است که هنوز سرمایه گذارانی وجود دارند که به انجام استراتژی “در ماه می بفروش و برو” متعهد هستند. با این حال و با وجود مطابقت نسبی واگرایی فصلی سهام با الگوی در ماه می بفروش و برو، کارشناسان پیشنهاد می کنند که به جای اجرای کامل این استراتژی و نقد شدن در ماه می، بهتر است که سرمایه گذاران به سمت خرید سهامی بروند که در تابستان عملکرد قوی تری دارند. یا اینکه به استراتژی همیشه موفق ” بخر و نگه دار” روی بیاورند چون همانطور که “یوجین فاما” برنده جایزه نوبل گفته است: سرمایه گذاری مثل صابون است؛ هرچه بیشتر به آن دست بزنید، کوچکتر می شود!
کپی لینک
کپی شد!
sana
تعداد پستها: 159
سنا دانش آموخته کارشناسی ارشد فیزیک ذرات بنیادی از دانشگاه اراک است. او فعالیت حرفهای خود را به عنوان مدرس فیزیک و کارشناس فروش آغاز کرد و چندین سال در این زمینه مشغول به فعالیت بوده است. سپس به حوزه تولید محتوا روی آورده و پس از مدتی به طور ویژه به تولید محتوای بازارهای مالی ادامه داده است. ترکیب تجربه تدریس مفاهیم پیچیده علمی به زبان ساده و قابل فهم و نیز تجربه فروش، یادگیری مهارتهای ارتباطی قوی، درک بازار و دیدگاه چند بعدی در تولید محتوای تخصصی او در حوزه بازارهای مالی کاملا مشهود است.
با سنا از طریق زیر میتوانید در ارتباط باشید:
[email protected]