icon icon Home
icon icon Accounts
icon icon Quick start
icon icon Symbols

چگونه پرافیت فکتور در استیتمنت معاملات خود را تحلیل کنیم؟

نویسنده
مسعود جزینی
مسعود جزینی
calendar آخرین بروزرسانی: 24 شهریور 1404
watch زمان مطالعه 1 دقیقه

اگر تمام توجهتان فقط به سود نهایی است، احتمالاً نیمه‌ی پنهان عملکرد سیستم معاملاتی خود را نادیده می‌گیرید. پرافیت فکتور (Profit Factor) شاخصی است که با یک عدد ساده، نشان می‌دهد در برابر هر واحد ضرر، چه میزان سود به‌دست آورده‌اید، اما ارزش واقعی این شاخص زمانی آشکار می‌شود که در کنار معیارهایی مثل دراودان، وین‌ریت و نسبت ریسک به ریوارد بررسی شود.

در این مقاله یاد می‌گیرید چطور پرافیت فکتور را از استیتمنت متاتریدر استخراج کنید، آن را به‌ درستی تفسیر کنید و از این ابزار قدرتمند برای انتخاب یا بهینه‌سازی بهترین استراتژی معاملاتی بهره ببرید.

bookmark
نکات کلیدی
  • پرافیت فکتور را حداقل روی 50 تا 100 معامله قضاوت کنید؛ عدد بالای PF در معاملات کم می‌تواند گمراه‌کننده باشد.
  • پرافیت فکتورهای خیلی بزرگ (مثلاً بالای 4) اغلب ناشی از داده کم، شرایط استثنایی یا بیش برازش در بک تست هستند.
  • در تحلیل استیتمنت، همیشه پرافیت فکتور را در کنار دراداون بررسی کنید تا مطمئن شوید سودآوری با ریسک منطقی همراه است.

پرافیت فکتور چیست و چرا اهمیت دارد؟

پرافیت فکتور (Profit Factor) یکی از مهم‌ترین شاخص‌هایی است که در تحلیل عملکرد سیستم معاملاتی یا استیتمنت حساب به کار می‌رود. این شاخص به زبان ساده نشان می‌دهد که نسبت سودهای کسب‌شده به ضررهای متحمل‌شده چقدر است.

پرافیت فکتور مهم است، چون:

  • معیاری مهم برای سنجش سلامت استراتژی است؛
  • نشان می‌دهد که آیا نسبت ریسک به بازده معاملات منطقی است یا خیر؛
  • با کمک آن، می‌توان بین چند سیستم معاملاتی، بهترین استراتژی را برای ادامه مسیر انتخاب کرد. 

نحوه محاسبه پرافیت فکتور در استیتمنت

پرافیت فکتور به‌ طور مستقیم از داده‌های معاملاتی استخراج می‌شود و به ما می‌گوید نسبت کل سودها به کل ضررها چقدر است.

فرمول پرافیت فکتور (PF) برابر است با:

مجموع ضررهای معاملات مجموع سودهای معاملات =پرافیت فکتور

برای به‌ دست‌ آوردن این عدد، کافی است گزارش یا استیتمنت معاملات خود را از متاتریدر یا هر نرم‌افزار مدیریت سرمایه دانلود کنید. در این گزارش‌ها معمولاً ستون‌هایی مانند سود کل (Gross Profit) و ضرر کل (Gross Loss) وجود دارد. با تقسیم این دو مقدار، عدد پرافیت فکتور مشخص می‌شود.

مثال کاربردی

فرض کنید در یک ماه گذشته 30 معامله داشته‌اید:

  • مجموع سود معاملات شما برابر با 8000 دلار؛
  • و مجموع ضرر معاملات شما برابر با 4000 دلار است.

در این مثال، پرافیت فکتور برابر است با:

2=4000÷8000

یعنی در این بازه زمانی، به‌ ازای هر یک دلار ضرر، توانسته‌اید دو دلار سود ایجاد کنید. این نتیجه نشان می‌دهد که استراتژی شما در این دوره پایدار و سودآور عمل کرده است.

محل نمایش پرافیت فکتور در استیتمنت متاتریدر

یکی از مزیت‌های بزرگ متاتریدر  این است که پس از پایان معاملات یا در هر بازه دلخواه، می‌توانید یک گزارش کامل از عملکرد معاملاتی خود تهیه کنید. این گزارش که به آن استیتمنت معاملاتی گفته می‌شود، شامل اطلاعاتی مانند تعداد معاملات، درصد موفقیت، سود و ضرر کل، میانگین برد و باخت، دراداون و همچنین پرافیت فکتور است.

برای دانلود استیتمنت معاملاتی:

  • ابتدا به حساب معاملاتی خود وارد شوید و  از منوی View روی Toolbox کلیک کنید تا پنجره Toolbox در پایین چارت باز شود.
پرافیت فکتور
  • سپس در تب History، کلیک راست کنید.
  • و از Report روی Open XML یا HTML کلیک کنید.
  •  با انتخاب گزینه Open XML استیتمنت کامل‌تری دریافت خواهید کرد.
پرافیت فکتور
  • با انتخاب Open XML پنجره زیر باز می‌شود که از شما می‌خواهد مسیر ذخیره فایل استیتمنت را در کامپیوتر خود انتخاب کنید.
پرافیت فکتور
  • پس از ذخیره و باز کردن فایل استیتمنت، می‌توانید پرافیت فکتور و سود و زیان ناخالص را در انتهای فایل مشاهده نمایید.
چگونه پرافیت فکتور در استیتمنت معاملات خود را تحلیل کنیم؟

نحوه تفسیر و تحلیل پرافیت فکتور در استیتمنت 

پرافیت فکتور یکی از معیارهای اصلی برای سنجش کیفیت عملکرد یک استراتژی معاملاتی است. این شاخص نشان می‌دهد که در برابر هر واحد ضرر، چه مقدار سود ایجاد شده است. 

به عنوان مثال، فرض کنید در استیتمنت معاملاتی سود و زیان به شکل زیر نشان داده شده‌اند:

  • سود کل: 4000 دلار؛
  • ضرر کل: 6000 دلار.

در نتیجه، پرافیت فکتور برابر است با:

0.66=6000÷4000=پرافیت فکتور (PF)

 این عدد یعنی سیستم معاملاتی شما در مقابل هر 1 دلار ضرر، تنها 66 سنت سود تولید کرده است. چنین استراتژی در عمل زیان‌ده محسوب می‌شود و اگر همین روند ادامه پیدا کند، سرمایه شما به مرور کاهش خواهد یافت.

 

 چه مقداری برای پرافیت فکتور مناسب است؟ 

به‌ طور کلی:

  • PF  کمتر از 1: استراتژی زیان‌ده و غیرقابل اعتماد؛
  • PF بین 1 تا 1.5: استراتژی سودده اما ضعیف یا پرریسک؛
  • PF بین 1.5 تا 2 : استراتژی قابل قبول و پایدار برای معاملات بلند مدت؛
  • PF بالای 2: بسیار قوی و سودآور.
sms-star

به نقل از Quantified Strategies، در تحلیل پرافیت فکتور، تعداد معاملات از اهمیت بالایی برخوردار است. برای مثال، یک پرافیت فکتور 2 در 100 معامله بسیار معتبرتر از پرافیت فکتور 4 در 10 معامله است.

 تحلیل پرافیت فکتور بالا و پایین و پیامدهای آن در معاملات 

  • پرافیت فکتور پایین (زیر 1):
    به‌ معنای ضررده بودن سیستم است. ادامه چنین استراتژی‌ای مساوی با کاهش سرمایه است و باید یا متوقف شود یا به‌ طور اساسی اصلاح گردد.
  • پرافیت فکتور متوسط (1 تا 1.5):
    معمولاً نشان‌دهنده یک سیستم پرنوسان است. شاید درصد برد معاملات بالا باشد، اما نسبت ریسک به ریوارد ضعیف است. در این حالت، یک زیان بزرگ می‌تواند سودهای کوچک قبلی را از بین ببرد.
  • پرافیت فکتور مناسب (1.5 تا 2):
    نشان‌دهنده تعادل خوب میان ریسک و بازده است. این محدوده برای بسیاری از استراتژی‌های پایدار، ایده‌آل محسوب می‌شود.
  • پرافیت فکتور بالا (بیشتر از  2):
    پرافیت فکتور بین 2 و 3 بسیار عالی است و نشان‌دهنده سودآوری و ثبات استراتژی است. اما در تحلیل، عددهای بالای 3 و به ویژه بالاتر از 4 بایستی دقت بیشتری داشت.

پرافیت فکتور بالای 4 معمولاً مطلوب نیست چون:

  • اغلب روی تعداد کم معاملات به دست می‌آید و پایدار نیست؛
  • نتیجه شرایط خاص بازار است و در آینده تکرار نمی‌شود؛
  • می‌تواند نشانه ریسک پنهان یا بیش برازش (overfitting) در بک‌ تست باشد.
sms-star

محدوده بهینه و واقعی برای پرافیت فکتور معمولاً بین 1.5 تا 3 است؛ جایی که هم سودآوری خوب و هم پایداری وجود دارد.

 محدودیت‌ها و اشتباهات رایج در تفسیر پرافیت فکتور در استیتمنت 

مهم‌ترین محدودیت‌ها و اشتباهات رایج در تحلیل پرافیت فکتور عبارتند از:

  •  نادیده گرفتن تعداد معاملات:
    پرافیت فکتور بالا در 5 معامله قابل اعتماد نیست، اما همان عدد در 200 معامله بسیار ارزشمند است.
  • تمرکز بیش از حد روی یک شاخص:
    برخی تریدرها تنها به PF نگاه می‌کنند و شاخص‌هایی مثل دراودان یا وین ریت را نادیده می‌گیرند. این کار می‌تواند تصویر گمراه‌ کننده‌ای از استراتژی ایجاد کند.
  • شرایط خاص بازار:
    ممکن است پرافیت فکتور بالا در دوره‌ای خاص (مثلاً بازار رونددار قوی) به دست آمده باشد، اما در بازار رنج یا پرنوسان کارایی نداشته باشد.
  • ریسک پنهان در معاملات:
    استراتژی‌هایی با سودهای کوچک و ضررهای بزرگ ممکن است ظاهراً پرافیت فکتور خوبی داشته باشند، اما یک یا دو معامله بد می‌توانند کل سیستم را نابود کنند.

جدول محدودیت‌ها و اشتباهات رایج در تفسیر پرافیت فکتور

اشتباه رایجپیامدهاراه‌حل پیشنهادی
نادیده گرفتن تعداد معاملاتپرافیت فکتور بالا در چند معامله محدود می‌تواند نتیجه شانس باشد و اعتبار واقعی نداشته باشد.همیشه PF را روی تعداد معاملات زیاد (مثلاً بالای 50 معامله) بررسی کنید.
تمرکز بیش از حد روی یک شاخصتصویر ناقص از عملکرد استراتژی؛ ممکن است دراداون بالا یا Win Rate پایین نادیده گرفته شود.PF را همراه با شاخص‌های دیگر تحلیل کنید.
وابستگی به شرایط خاص بازاراستراتژی در یک نوع بازار (مثلاً رونددار) عالی عمل می‌کند اما در شرایط دیگر زیان‌ده می‌شود.استراتژی را در بازه‌های زمانی و شرایط مختلف بازار بک‌تست کنید.
ریسک پنهان در معاملاتسیستم با سودهای کوچک و ضررهای بزرگ ممکن است PF خوبی نشان دهد اما یک یا دو معامله بد، کل حساب را از بین ببرد.علاوه بر PF، توزیع سود و ضرر، مدیریت ریسک و حداکثر ضرر هر معامله را بررسی کنید.

نحوه استفاده از پرافیت فکتور برای انتخاب بهترین سیستم معاملاتی

وقتی صحبت از انتخاب بهترین سیستم معاملاتی می‌شود، اغلب معامله‌گران تنها به سود نهایی نگاه می‌کنند. اما حرفه‌ای‌ها می‌دانند که یک استراتژی خوب باید قابل تکرار، پایدار و قابل اعتماد باشد. یکی از بهترین ابزارها برای سنجش این ویژگی‌ها، پرافیت فکتور است.

پرافیت فکتور با توجه به موارد زیر به انتخاب بهترین سیستم معاملاتی کمک می‌کند:

  • مقایسه بین چند سیستم معاملاتی:
    اگر دو استراتژی مختلف دارید، کافی است استیتمنت آن‌ها را استخراج کنید و پرافیت فکتور هر یک را بسنجید. سیستمی که PF بالاتری دارد، در شرایط یکسان بازده بهتری ارائه داده است.
  • سنجش ثبات و ریسک:
    پرافیت فکتور در محدوده ایده‌آل بین 1.5 تا 3 نشان می‌دهد استراتژی در بلندمدت سودده است و ثبات بالاتری نسبت به استراتژی‌های دارای پرافیت فکتور خیلی بزرگ یا خیلی کوچک دارد.
  • شناسایی نقاط ضعف سیستم:
    اگر پرافیت فکتور یک استراتژی پایین باشد، این یک هشدار جدی است که نشان می‌دهد سیستم معاملاتی یا به‌ درستی طراحی نشده یا مدیریت ریسک در آن دچار مشکل است. در چنین شرایطی باید لایه‌به‌لایه عملکرد سیستم را بررسی کرد تا مشخص شود ریشه ضعف کجاست.
sms-star

برای ارزیابی مدیریت ریسک و سرمایه استراتژی، حجم معاملات، حد ضرر و نسبت ریسک به ریوارد را بررسی کنید و برای ارزیابی ساختار اصلی استراتژی، کیفیت سیگنال‌های ورود و خروج، شرایط بازار و بیش‌برازش (Overfitting) را چک کنید.

مثال کاربردی

فرض کنید دو استراتژی مختلف دارید و نتایج یک‌ ماهه آن‌ها به شکل زیر است:

  • استراتژی  A
      • سود ناخالص: 10000 دلار؛
      • ضرر ناخالص: 7000 دلار؛
      • پرافیت فکتور= 10000 ÷ 7000 = 1.43
  • استراتژی  B
    • سود ناخالص: 15000 دلار؛
    • ضرر ناخالص: 6000 دلار؛
    • پرافیت فکتور=15000 ÷ 6000= 2.5

در نتیجه، استراتژی B نسبت به استراتژی A بازدهی و مدیریت ریسک بهتری دارد. در این حالت، انتخاب استراتژی B منطقی‌تر است، به‌ویژه اگر تعداد معاملات کافی و دراداون کنترل‌شده باشد.

sms-star

پرافیت فکتور پایین مثل یک آلارم عمل می‌کند. اگر ریشه مشکل در مدیریت ریسک باشد، با اصلاح اندازه پوزیشن، تنظیم استاپ لاس و بهبود نسبت ریسک به ریوارد قابل برطرف شدن است. اما اگر ضعف در خود استراتژی باشد، سیستم معاملاتی بایستی بازطراحی یا جایگزین شود.

نسبت سود به زیان (Reward/Risk Ratio) و ارتباط آن با پرافیت فکتور

نسبت ریسک به ریوارد نشان می‌دهد در هر معامله، به‌ طور متوسط چه مقدار سود نسبت به میزان ریسکی که پذیرفته‌اید کسب می‌کنید. به بیان دیگر، نسبت ریسک به ریوارد کیفیت هر معامله را نشان می‌دهد. در حالی که پرافیت فکتور، به کل معاملات نگاه می‌کند و کیفیت کل سیستم معاملاتی در بلندمدت را بیان می‌کند. به طور کلی:

  • حتی اگر درصد معاملات موفق زیاد باشد، اما اندازه ضررها بزرگ‌تر از سودها باشد، پرافیت فکتور پایین خواهد آمد.
  • گاهی حتی با درصد برد پایین، اگر نسبت سود به زیان بزرگ باشد، پرافیت فکتور همچنان مثبت و قابل قبول باقی می‌ماند.

تاثیر وین ریت بر پرافیت فکتور

پرافیت فکتور نسبت کل سودها به کل ضررها را نشان می‌دهد، در حالی‌ که وین ریت صرفاً درصد معاملات برنده را مشخص می‌کند. ترکیب این دو شاخص می‌تواند تصویری دقیق‌تر از کیفیت استراتژی به ما بدهد.

برای مشاهده رابطه وین ریت و ریسک به ریوارد و تاثیر آنها بر پرافیت فکتور، به مثال زیر نگاه کنید که دو استراتژی A و B را با هم مقایسه می‌کند:

مثال کاربردی

فرض کنید در استراتژی  A با 10 معامله انجام شده شرایط زیر برقرار است:

  • میانگین زیان: 50 پیپ؛
  • میانگین سود: 25 پیپ؛
  • نسبت ریسک به ریوارد: 0.5 (یعنی ریسک دو برابر سود است)؛
  • وین ریت: 80% (یعنی از 10 معامله، 8 معامله سودده و 2 معامله زیان‌ده بوده‌اند)؛
  •  میزان سود معاملات برابر است با:  8×25=200 پیپ سود؛
  • میزان ضرر معاملات برابر است با:  2×50=100  پیپ ضرر.

با توجه به اطلاعات فوق، پرافیت فکتور برابر است با:

2=100÷200= پرافیت فکتور

بنابراین، اگرچه نسبت ریسک به ریوارد پایین است (0.5)، اما به دلیل وین ریت بالا (80٪)، سیستم در مجموع پرافیت فکتور خوبی دارد.

حال فرض کنید فرض کنید در استراتژی  B با 10 معامله انجام شده شرایط زیر برقرار است:

  • میانگین زیان: 20 پیپ؛
  • میانگین سود: 60 پیپ؛
  • نسبت ریسک به ریوارد: 3 (یعنی سود سه برابر ریسک است)؛
  • وین ریت: 30% (یعنی از 10 معامله، 3 معامله سودده و 7 معامله زیان‌ده بوده‌اند)؛
  • میزان سود معاملات برابر است با:  3×60=180 پیپ سود؛
  •  میزان ضرر معاملات برابر است با:  7×20=140  پیپ ضرر.

با توجه به اطلاعات فوق، پرافیت فکتور برابر است با:

1.28=140÷180= پرافیت فکتور

در نتیجه، اگرچه این استراتژی نسبت ریسک به ریوارد بالایی دارد، اما به دلیل وین ریت پایین، پرافیت فکتور آن به‌مراتب ضعیف‌تر است.

sms-star

یک استراتژی ایده‌آل معمولاً ترکیبی از وین ریت مناسب (نه لزوماً خیلی بالا) و نسبت ریسک به ریوارد منطقی است که در نهایت به PF بین 1.5 تا 3 منجر می‌شود.

میانگین سود و زیان هر معامله و نقش آن در تفسیر پرافیت فکتور

پرافیت فکتور فقط نسبت کل سودها به کل ضررها را نشان می‌دهد، اما اگر بخواهیم بفهمیم این سودآوری از چه طریقی به‌ دست آمده است، باید میانگین بردها و باخت‌ها را هم در نظر بگیریم.

میانگین سود و زیان مهم است، چون:

  •  اگر میانگین ضرر شما خیلی بیشتر از میانگین سود باشد، حتی با وین ریت بالا هم ممکن است پرافیت فکتور ضعیفی داشته باشید.
  • اگر پرافیت فکتور بالا باشد، اما میانگین ضرر از میانگین سود خیلی بزرگ‌تر باشد، احتمال دارد تنها یک یا دو معامله بد کل سیستم را نابود کند.

مثال کاربردی

ابتدا استراتژی  A را در نظر بگیرید که در آن:

  • تعداد معاملات: 20؛
  • میانگین سود هر معامله: 40 دلار؛
  • میانگین ضرر هر معامله: 30 دلار؛
  • وین ریت: 60٪  (12 برد و 8 باخت)؛
  • مجموع سود: 12 × 40 = 480 دلار؛
  • مجموع ضرر: 8 × 30 = 240 دلار؛

پرافیت فکتور: 480÷240=2

در این استراتژی، میانگین سود بزرگ‌تر از میانگین ضرر است و به دلیل وین ریت مناسب، سیستم پایدار و سودده عمل می‌کند.

اما در استراتژی B:

  • تعداد معاملات: 20؛
  • میانگین سود هر معامله: 15 دلار؛
  • میانگین ضرر هر معامله: 50 دلار؛
  • وین ریت: 80٪ (16 برد و 4 باخت)؛
  • مجموع سود: 16 × 15 = 240 دلار؛
  • مجموع ضرر: 4 × 50 = 200 دلار؛

پرافیت فکتور: 240 ÷ 200 = 1.2

در استراتژی B با وجود وین ریت بالا، چون میانگین ضرر بسیار بیشتر از میانگین سود است، پرافیت فکتور پایین آمده و استراتژی ضعیف محسوب می‌شود. 

sms-star

بهترین حالت برای هر استراتژی، تعادل میان میانگین سود بیشتر از میانگین ضرر و وین ریت مناسب است که در نهایت به یک پرافیت فکتور پایدار منجر می‌شود.

تفاوت پرافیت فکتور با دراودان 

دراودان بیشترین افت سرمایه در یک بازه زمانی است و میزان ریسک و فشار روانی استراتژی را مشخص می‌کند. به طور کلی، ممکن است سیستمی پرافیت فکتور بالا داشته باشد، اما به‌ دلیل دراودان سنگین، در عمل غیرقابل استفاده باشد.

به عنوان مثال:

  • یک استراتژی با دراودان 10% و پرافیت فکتور 2.2، یک استراتژی سودآور و کم‌ریسک محسوب می‌شود.
  • در مقابل، یک استراتژی با دراودان 50% و پرافیت فکتور 2.5، اگرچه سودآور است، اما ریسک بسیار بالایی دارد و در عمل، برای بسیاری از تریدرها کارآمد نیست.

 

تفاوت پرافیت فکتور با نسبت شارپ

پرافیت فکتور و نسبت شارپ (Sharpe Ratio) هر دو برای ارزیابی استراتژی معاملاتی به‌کار می‌روند، اما مفاهیم متفاوتی را می‌سنجند:

  • پرافیت فکتور نشان می‌دهد در برابر هر یک دلار ضرر، چند دلار سود داشته‌اید.
  • نسبت شارپ نشان می‌دهد سود ایجاد شده، در برابر نوسانات و ریسک چقدر ارزشمند است. (عدد بالای 1 خوب و بالای 2 عالی است).

به عنوان مثال:

  •  استراتژی با نسبت شارپ 1.8 و پرافیت فکتور 2، یک استراتژی سودآور و پایدار است.
  • در مقابل، یک استراتژی با نسبت شارپ 0.7 و پرافیت فکتور 2.5، یک استراتژی سودآور ولی پرریسک است.
sms-star

پرافیت فکتور معیار ساده‌ای برای سودآوری است، اما ریسک را نشان نمی‌دهد. نسبت شارپ بازده را نسبت به ریسک واقعی می‌سنجد. بهترین سیستم، ترکیبی از پرافیت فکتور بالاتر از 1.5 و نسبت شارپ (Sharpe) بالاتر از 1 است.

تفاوت پرافیت فکتور با نسبت سورتینو

پرافیت فکتور و نسبت سورتینو هرچند هر دو ابزارهایی برای تحلیل استراتژی هستند، اما تمرکز آن‌ها بر جنبه‌های متفاوتی از عملکرد سیستم است. تمرکز سورتینو روی کیفیت بازده در برابر ریسک‌های منفی است به نحویکه، عدد بالاتر از 1 نشان‌دهنده استراتژی خوب و بالاتر از 2 بسیار عالی محسوب می‌شود.

به عنوان مثال:

  •  استراتژی با نسبت سورتینو 1.8 و پرافیت فکتور 2، یک استراتژی سودآور و پایدار است.
  • در مقابل، یک استراتژی با نسبت شارپ 0.9 و پرافیت فکتور 2.2، یک استراتژی سودآور ولی با افت‌های شدید است.
sms-star

پرافیت فکتور سودآوری کلی را نشان می‌دهد، اما کیفیت آن را نمی‌سنجد. سورتینو به ما می‌گوید آیا این سودآوری با ریسک منطقی و قابل تحمل به دست آمده است یا خیر. بهترین سیستم، PF بالای 1.5 و سورتینوی بالای 1 دارد.

نتیجه‌گیری

 پرافیت فکتور معیار سریع و قدرتمندی برای سنجش کیفیت کلی یک استراتژی است، اما به‌ تنهایی کافی نیست. بهترین تصمیم‌های معاملاتی زمانی گرفته می‌شود که PF را در بافت مناسب آن ببینید: تعداد معاملات کافی، دراداون کنترل‌شده و تناسب وین‌ ریت با نسبت ریسک به ریوارد. در عمل، محدوده‌ی 1.5 تا 3 معمولاً تعادلی بهینه بین سودآوری و پایداری فراهم می‌کند. هر زمان PF‌ شما پایین بود، ابتدا مدیریت ریسک را اصلاح کنید و اگر مشکل ادامه داشت، ساختار استراتژی را بازطراحی کنید.

ادامه خواندن
not-found
calendar 24 شهریور 1404
rate banner
به این مقاله امتیاز بدهید

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

نه ممنون