تعادل در بازار چیست و چرا عدم تعادل اتفاق می افتد؟ تعادل در بازار چیست و چرا عدم تعادل اتفاق می افتد؟ تعادل در بازار چیست و چرا عدم تعادل اتفاق می افتد؟

تعادل در بازار چیست و چرا عدم تعادل اتفاق می افتد؟

Rate this post

در بازارهای مالی آنچه قیمت را تعیین می کند، میزان عرضه و تقاضاست. در حالتی که میزان عرضه و تقاضا با یکدیگر برابر باشند بازار در تعادل است اما، در واقعیت اغلب نه با بازار متعادل که با عدم تعادل در بازار مواجه هستیم.
در این مقاله قصد داریم ضمن آشنایی با مفهوم بازار متعادل، به عدم تعادل در بازار بپردازیم و با دلایل، عواقب و راهکارهای آن آشنا شویم.
اگر به اقتصاد بازار و موضوعات مرتبط با آن علاقمندید، این مقاله را از دست ندهید.

تعادل در بازار (Equilibrium)

تعادل در بازار به معنی تعادل نیروهای عرضه و تقاضاست. هر گاه اندازه عرضه و اندازه تقاضا با هم برابر باشند می توانیم بگوییم که در قیمت تعادل بازار هستیم (به نمودار زیر دقت کنید.)
 در یک نمودار قیمت، وقتی بازار در حالت رنج (range) یا تثبیت است، می توانیم بگوییم که عوامل موثر بر عرضه و تقاضا در حالت متعادلی با یکدیگر هستند و به طور کلی بازار در تعادل است. در واقع، مهمترین شاخص برای تشخیص وجود تعادل در بازار، ثبات قیمت است.
قابل ذکر است که بازار هیچگاه به طور کامل متعادل نیست اگرچه، به سمت متعادل شدن تمایل دارد. همچنانکه اگر قیمت ها پایین بیاید، بازار خریداران را تشویق می کند که به بازار هجوم بیاورند و با بالا رفتن تقاضا، قیمت نیز افزایش خواهد یافت و بر عکس، اگر قیمت بالا برود به صورت خودبخود تقاضا برای کالای مورد نظر کاهش خواهد یافت. این کاهش تقاضا منجر به ازدیاد عرضه می شود و همین موضوع، باعث می شود بازار خودش را متعادل کند.

تعادل در بازار چیست و چرا عدم تعادل اتفاق می افتد؟

تعادل بازار مصنوعی

توجه به این نکته که گاهی بازار به صورت مصنوعی متعادل می شود ضروری است. این تعادل مصنوعی غالبا وقتی ایجاد می شود که عوامل عرضه آنقدر قدرت دارند که با محدود کردن عرضه، بازار را در یک قیمت بالا متعادل کرده و در همان نقطه آن را تثبیت کنند.
به عنوان مثال، بازار الماس بازاری است که در یک قیمت بالا متعادل شده است. در این بازار تقاضا زیاد است اما، میزان عرضه به صورت عمدی محدود شده است.
شرکت های تولیدکننده و کارتل های الماس تمایلی به کاهش قیمت الماس ندارند بنابراین، عمدا الماس کمتری را به بازار تزریق می کنند تا قیمت بالای آن حفظ شود. قیمت بالای الماس باعث می شود که بسیاری توانایی خرید آن را نداشته باشند. در نتیجه، عرضه کنندگان توانسته اند با کنترل عرضه و تثبیت بازار در یک قیمت بالا، کاری کنند که هیچ کمبودی در بازار الماس به چشم نیاید و بازار به صورت مصنوعی متعادل شود.
در یک مثال تاریخی دیگر، می توان به دوران قحطی بزرگ در سده 1800 میلادی در بریتانیا و ایرلند اشاره کرد. در آن دوران، فروختن سیب زمینی به انگلیسی ها سود بیشتری داشت بنابراین، تاجران سیب زمینی با عرضه کمتر آن به بازار توانستند بازار را در قیمت بالا متعادل کنند. در واقع قیمت آنقدر بالا رفت که دیگر تقاضایی برای آن در ایرلند وجود نداشت و با اینکه کمبود سیب زمینی وجود نداشت، بسیاری از مردم دچار قحطی شدند.
با توجه به این مثال ها، می توان به این نکته مهم اشاره کرد که متعادل بودن بازار بر خلاف ظاهر غلط اندازش، همیشه یک وضعیت مطلوب در بازار نیست و می تواند توسط دست های بازار و به نفع برخی از فعالین بازار ایجاد شده باشد.

عدم تعادل در بازار (Disequilibrium)

عدم تعادل در بازار حالت عکس تعادل در بازار است و به معنای متعادل نبودن نیروهای عرضه و تقاضا است. یعنی وقتی که میزان تقاضا از میزان عرضه بیشتر یا کمتر شود که در نهایت منجر به تغییر در قیمت ها و به وجود آمدن کمبود یا مازاد در بازار می شود. دلیل عدم تعادل در بازارمی تواند تغییرات متغییرهای اقتصادی در کوتاه مدت و یا عدم تعادل ساختاری در بلند مدت باشد؛ عواملی چون قیمت های چسبنده، کنترل های دستوری دولتی و یا تصمیمات تولیدکنندگان.
نکته مهم اینکه، پس از هر عدم تعادل در بازار قیمت تعادلی قبلی دیگر معتبر نبوده و غالبا بازار در قیمت جدیدی متعادل می شود. به عنوان مثال، فرض کنید که کالای A در قیمت 1000 متعادل است. ناگهان در اثر عواملی، تقاضا برای A افزایش می یابد و همین امر منجر به افزایش قیمت A خواهد شد. در نهایت در یک قیمت بالاتر، بازار عرضه و تقاضای A متعادل خواهد شد.

عدم تعادل در بازار؛ حالت مازاد (Surplus)

مازاد در بازار وقتی رخ می دهد که تقاضا نسبت به عرضه کمتر باشد. به طور فنی این حالت زمانی رخ می دهد که قیمت ها بیشتر از حالت تعادل باشد و به دلیل قیمت بالا، تقاضا پایین بیاید. اصولا وقتی قیمت ها بالا می رود تمایل تولیدکنندگان به افزایش تولید نیز بالا می رود، در عین حال قیمت ها به اندازه کافی بالا هست که مصرف کننده نتواند بازار را از محصول خالی کند و در نتیجه مازاد به وجود می آید.
در نمودار زیر وضعیت مازاد بازار نمایش داده شده است.  در قیمت P1 که نقطه تعادل بازار است میزان عرضه و تقاضا با هم برابر و مساوی Q2 هستند.
اما وقتی قیمت افزایش یافته و به P2 میرسد، تقاضا به Q1 کاهش یافته و عرضه به Q3 افزایش می یابد. فاصله ی بین Q3 و Q1 میزان مازاد بازار را نشان می دهد.
در پاسخ به این شرایط، عرضه کنندگان تلاش می کنند که بازار را برای مصرف کننده جذاب کنند و بنابراین، قیمت ها را کاهش خواهند داد. در پاسخ به کاهش قیمت، مصرف کننده به خرید راغب می شود و در نتیجه، در اثر همکاری عوامل بازار درگیر، بازار در قیمتی بین P1 و P2 به تعادل خواهد رسید.
در این حالت اصطلاحا گفته می شود که فشار مازاد عرضه (کمبود تقاضا)، بر قیمت فشار نزولی وارد کرده است.

تعادل در بازار چیست و چرا عدم تعادل اتفاق می افتد؟

عدم تعادل در بازار؛ حالت کمبود (shortage)

در حالت کمبود قیمت ها کمتر از قیمت تعادل می شوند، درنتیجه افراد برای خرید هجوم می آورند و در اثر تقاضای زیاد، کمبود ایجاد می شود. در نتیجه ی کمبود، قیمت ها افزایش خواهند یافت. وقتی قیمت بالا برود تقاضا کم می شود و همین موضوع بازار را متعادل خواهد کرد.
در نمودار زیر وضعیت کمبود در بازار نمایش داده شده است. ابتدا در قیمت P1 بازار در تعادل است و میزان عرضه و تقاضا در Q2 در تعادل هستند. سپس در اثر تغییراتی در عوامل بازار، قیمت افت کرده و به P2 کاهش می یابد. در پاسخ به کاهش قیمت تمایل عرضه کننده کم شده و مقدار عرضه را به Q1 کاهش خواهد داد. از سوی دیگربا کاهش قیمت تمایل مصرف کننده به خرید بالا رفته و به Q3 افزایش می یابد. در نتیجه ی افزایش تقاضا و کاهش عرضه بازار نامتعادل شده و به سمت کمبود پیش می رود.
اما افزایش تقاضا در نهایت منجر به افزایش قیمت خواهد شد. این افزایش قیمت برای برخی از مصرف کنندگان زیاد است تا حدی که از خرید منصرف می شوند. بنابراین، افزایش قیمت در نهایت به بازار کمک می کند تا در یک قیمت جدید به تعادل برسد.
در این حالت اصطلاحا گفته می شود که مازاد تقاضا (کمبود عرضه)، به قیمت فشار صعودی وارد کرده است.

تعادل در بازار چیست و چرا عدم تعادل اتفاق می افتد؟

دلایل ایجاد عدم تعادل در بازار

همانطور که در بالا اشاره شد، عوامل متعددی هستند که به عدم تعادل در بازار منجر می شوند. از جمله ی این عوامل می توان به موارد زیر اشاره کرد:

چسبندگی قیمت ها

قیمت ها در یک بازار آزاد غالبا تمایل به روان بودن دارند به نحویکه، قیمت در واکنش به تغییر در هزینه های تولید یا تغییر در الگوی مصرف مصرف کننده تغییر خواهد کرد. اما گاهی شرایطی در بازار ایجاد می شود که علیرغم تغییر در شرایط، قیمت ها ثابت می مانند و یا با سرعتی که لازم است تغییر نمی کنند.
در حالتی که قیمت ها علیرغم تغییر در شرایط کلی بازار – که به وضوح نشان می دهد قیمت بهینه با قیمت فعلی بازار قیمت متفاوت است- تمایلی به تغییر سریع از خود نشان نمی دهند و یا ثابت می مانند، اصطلاحا گفته می شود که قیمت ها چسبنده (sticky prices) هستند. از دلایل عمده ی چسبندگی قیمت می توان به مقاومت عرضه کنندگان برای تغییر قیمت ها در واکنش به تغییرات ایجاد شده در بازار اشاره کرد. به عنوان مثال، موقعیتی را در نظر بگیرید که علیرغم کاهش شدید فروش مسکن به دلیل قیمت بالای آن، مالکان همچنان تمایلی به پایین آوردن قیمت نشان نمی دهند و به دنبال سود بیشتر هستند. در این حالت گفته می شود که در بازار مسکن قیمت ها چسبنده هستند.

تغییر در تقاضا

تغییر در تقاضا ممکن است به دلیل تغییر در سلیقه‌، درآمد، جمعیت و یا انتظارات مصرف ‌کنندگان رخ دهد. به عنوان مثال در یک دهه اخیر، با افزایش آگاهی عمومی از مسائل محیط ‌زیستی، تقاضا برای خودروهای الکتریکی افزایش یافته است. این افزایش تقاضا ممکن است باعث کمبود این خودروها در بازار شود.

تغییر در عرضه

عوامل مختلفی مانند تغییرات در تکنولوژی، هزینه‌ های تولید، سیاست‌ های دولتی و یا شرایط جوی می‌ توانند بر میزان عرضه تأثیر بگذارند. به عنوان مثال خشکسالی شدید در یک منطقه کشاورزی می‌تواند به کاهش عرضه محصولات کشاورزی مثل گندم منجر شود و در نتیجه قیمت آن در بازار افزایش یابد.
یا به عنوان مثالی از افزایش هزینه های تولید، شرایطی را در نظر بگیرید که قیمت نفت افزایش یابد. افزایش ناگهانی قیمت نفت می ‌تواند هزینه‌ های حمل ‌ونقل و تولید بسیاری از کالاها را افزایش دهد و همین موضوع منجر به کاهش عرضه و افزایش قیمت کالاها در بازار خواهد شد.

پیش ‌بینی‌ های نادرست

اگر تولیدکنندگان یا مصرف‌ کنندگان پیش ‌بینی ‌های نادرستی از شرایط آینده بازار داشته باشند، می ‌توانند باعث ایجاد عدم تعادل در بازار شوند. به عنوان مثال، اگر تولیدکنندگان خودرو پیش ‌بینی کنند که تقاضا برای یک مدل خاص از خودروها کاهش خواهد یافت و تولید آن را کم کنند اما در واقعیت تقاضا افزایش یابد، احتمالا بازار با کمبود مواجه شده و عدم تعادل ایجاد می شود.

مداخلات دولتی

مداخلات دولتی یکی از مهمترین دلایل عدم تعادل بازار هستند. این مداخلات شامل سیاست ‌ها و قوانینی می‌ شوند که دولت‌ ها برای تنظیم و کنترل بازار به کار می‌ گیرند. این مداخلات خود در چند دسته زیر طبقه بندی می شوند:

  • تعیین کف و سقف قیمتی

 وقتی دولت برای کالاها یا خدمات کف یا سقف قیمت تعیین می کند در نهایت به ناکارآمدی بازار منجر خواهد شد.
اگر دولت برای یک کالای خاص کف قیمت مشخص کند در حالیکه، این کف قیمت بالاتر از قیمت تعادل بازار باشد در این حالت، قیمت دستوری می تواند منجر به ایجاد مازاد در بازار شود. از آنجا که قیمت ها به دستور دولت از یک عدد مشخص نمی تواند کمتر شود، بازار ناکارآمد شده و به سمت تعادل نخواهد رفت.
 از سوی دیگر، تعیین سقف قیمت به ویژه اگر این سقف از قیمت تعادل کمتر باشد، در نهایت منجر به کمبود در بازار خواهد شد. به عنوان مثال اگر دولت برای اجاره بها سقف قیمت تعیین کند، ممکن است که این قیمت از نظر صاحبخانه ها منصفانه نباشد و تمایل خود را به اجاره دادن املاکشان از دست بدهند. در این حالت، بازار اجاره مسکن به مرور با کمبود مواجه خواهد شد.

  • تعیین حداقل دستمزد

حداقل دستمزد یک سیاست دولتی است که تعیین می ‌کند کارفرمایان نمی ‌توانند به کارکنان کمتر از یک مقدار مشخص دستمزد پرداخت کنند. این سیاست با هدف حمایت از شاغلین و کاهش فقر اعمال می ‌شود. این سیاست در کنار تاثیرات مثبتی که بر زندگی شاغلین و کاهش فقر دارد، می تواند به عدم تعادل در بازار منجر شود.
در پی افزایش حداقل دستمزد، کارفرمایان ممکن است نتوانند به همان تعداد گذشته کارگر استخدام کنند که بیکاری را افزایش خواهد داد (عدم تعادل در بازار کار)، و یا ممکن است مجبور به افزایش قیمت کالاها و خدمات شوند که قیمت مصرف کننده را بالا می برد (عدم تعادل در بازار).
بنابراین می توان دید که یک مداخله ی دستوری دولت، می تواند هم به عدم تعادل در بازار کار منجر شود و هم به عدم تعادل در بازار کالا و خدمات.

تعرفه ‌ها مالیات‌ هایی هستند که دولت‌ ها بر واردات کالاها و خدمات از دیگر کشورها وضع می‌ کنند. این سیاست معمولاً با هدف حمایت از صنایع داخلی و کاهش وابستگی به واردات اعمال می ‌شود. افزایش تعرفه ها ضمن حمایت از تولید داخل و افزایش درآمد دولت، می تواند تاثیرات منفی نیز در پی داشته باشد. از جمله اینکه، افزایش تعرفه واردات می تواند منجر به کمبود کالاهای خارجی در بازار و افزایش قیمت آنها و نیز کاهش تنوع کالا برای مصرف کنندگان شود.
به علاوه، دیگر کشورها نیز ممکن است در پاسخ به تعرفه‌ های وضع شده تعرفه‌ های متقابلی را اعمال کنند که خود می ‌تواند به جنگ تجاری منجر شود. جنگ تجاری بین ایالات متحده و چین در سال ‌های اخیر نمونه ‌ای از تأثیرات تعرفه‌ هاست. افزایش تعرفه‌ های وارداتی بین این دو کشور منجر به افزایش قیمت کالاهای مختلف و کاهش حجم تجارت بین‌المللی شد.

تغییرات جهانی و بین ‌المللی

وقایع جهانی مانند جنگ ‌ها، بحران‌ های اقتصادی و یا تغییرات در سیاست ‌های تجاری بین‌المللی می ‌توانند بر عرضه و تقاضا تأثیر گذاشته و به عدم تعادل در بازار منجر شوند. به عنوان مثال جنگ روسیه و اوکراین می ‌تواند باعث افزایش قیمت گاز و نفت در بازار جهانی شود و تأثیرات زنجیره‌ای بر تولید و عرضه بسیاری از کالاها داشته باشد. یا در اثر همین جنگ عرضه محصولات کشاورزی در سراسر جهان با کمبود مواجه شد که به افزایش قیمت نهاده های دامی و کشاورزی در جهان انجامید.

عواقب عدم تعادل در بازار

عدم تعادل در بازار می‌تواند تاثیرات منفی متعددی بر اقتصاد داشته باشد. برخی از این تاثیرات عبارتند از:

  1. نوسانات قیمت و بی‌ ثباتی مالی: عدم تعادل در عرضه و تقاضا می‌ تواند به نوسانات شدید قیمتی منجر شود که هم برای مصرف کننده و هم برای تولید کننده مشکل ساز است. از سوی دیگر، نوسانات شدید در بازار می ‌تواند به بی ‌ثباتی مالی منجر شود و بحران‌ های مالی را تشدید کند. این بی ‌ثباتی می ‌تواند بانک ‌ها و موسسات مالی را تحت فشار قرار دهد و سیستم مالی را مختل کند

    2. تورم و رکود: در صورتی که تقاضا بیشتر از عرضه باشد، قیمت‌ها افزایش می‌یابد که می‌ تواند منجر به تورم شود؛ درحالیکه تورم قدرت خرید مصرف‌ کنندگان را کاهش داده و هزینه‌ های زندگی آنان را افزایش می دهد. از سوی دیگر، عدم تعادل می تواند اقتصاد را به سمت رکود سوق دهد. رکود نیز می ‌تواند منجر به کاهش تولید ناخالص داخلی (GDP)، کاهش سرمایه‌ گذاری و کاهش سطح زندگی خانوارها شود

    3. بیکاری: عدم تعادل در بازار می ‌تواند به کاهش تولید و بسته شدن کسب ‌وکارها منجر شود که این امر باعث افزایش نرخ بیکاری می‌شود. بیکاری بالا می‌تواند به کاهش درآمد خانوارها و کاهش مصرف منجر شود که این موضوع خود باعث کاهش تقاضا و رکود اقتصادی می‌ شود.

    4. نا برابری اقتصادی: عدم تعادل در بازار می ‌تواند به افزایش نابرابری‌های اقتصادی منجر شود. به عنوان مثال، افزایش قیمت کالاهای ضروری می ‌تواند فشار بیشتری بر خانواده‌ های کم ‌درآمد وارد کند.

راه حل عدم تعادل در بازار

همانطور که گفته شد، عدم تعادل در بازار به دلیل نامتعادل بودن نیروهای عرضه و تقاضا در بازار اتفاق می افتد بنابراین، برای حل این عدم تعادل بایستی در جهت متعادل کردن عرضه و تقاضا گام برداشت. برای رسیدن به این تعادل، دو رویکرد عمومی در اقتصاد مدرن وجود دارد:

  • رویکرد لسه فر (Laissez-faire): لسه فر یک اصطلاح فرانسوی است و از مبانی اقتصاد آزاد و لیبرالیسم محسوب می شود. لسه فر اعتقاد دارد که هر تراکنش مالی و پولی میان افراد بایستی کاملا بدون دخالت دولت انجام شود. بدین ترتیب، در رویکرد لسه فر باید به بازار و نیروهای آن اجازه داد تا خودشان را متعادل کنند بدون اینکه، هیچ نیروی خارجی (به ویژه دولت) در این امر مداخله کند. در اقتصاد لسه فر، اعتقاد بر این است که اگر مداخله دولت به حداقل برسد نیروهای بازار به بهترین وجه خود را متعادل خواهند کرد.

  • رویکرد کینزین (Keynesian): اگرچه مداخلات دولتی خود یکی از مهمترین دلایل ایجاد عدم تعادل در بازار است اما، طرفداران اقتصاد کینزی معتقدند که برای به تعادل رساندن بازار، دخالت دولت در بالاترین حد آن نیاز است. کینزین ها معتقدند دولت‌ می‌ تواند با تنظیم مالیات ‌ها و مخارج دولتی تقاضای کل را تحت تأثیر قرار دهد. اکثر اقتصادهای مدرن رویکرد کینزی را برای حل عدم تعادل در بازار ترجیح می دهند زیرا معتقدند که با مداخله ی دولت، عدم تعادل ها بسیار سریعتر حل خواهد شد.

راهکارهای مداخله دولتی برای حل عدم تعادل در بازار

برای بازگرداندن تعادل به بازار، اقتصاددانان و سیاست‌گذاران از ابزارها و راهکارهای مختلفی استفاده می‌کنند. در این مطلب، به بررسی برخی از این راهکارها و ارائه مثال‌ های واقعی خواهیم پرداخت.

  1. سیاست های مالی و پولی

دولت‌ ها می ‌توانند با تنظیم مالیات‌ ها و مخارج دولتی، تقاضای کل را تحت تأثیر قرار دهند. به عنوان مثال در دوران رکود اقتصادی، دولت ‌ها می‌ توانند با کاهش مالیات‌ ها و افزایش مخارج دولتی، تقاضا را افزایش دهند و به بازگشت تعادل به بازار کمک کنند.

بانک ‌های مرکزی می ‌توانند با تغییر نرخ بهره و کنترل عرضه پول، تقاضا و عرضه را تنظیم کنند. یکی از بارزترین مثال‌های عدم تعادل در بازار، بحران مالی ۲۰۰۸ بود که به دلیل کاهش شدید تقاضا و عرضه ناکافی اعتبار بانکی رخ داد. دولت آمریکا با اجرای بسته‌ های محرک اقتصادی و سیاست ‌های تسهیل کمی، تلاش کرد تا اقتصاد را به تعادل بازگرداند و از رکود جلوگیری کند.

  1. تنظیم مقررات و اصلاح ساختار بازار

گاهی اوقات، بازارها به دلیل نقص‌ های ساختاری نیازمند تنظیمات بیشتری هستند. به عنوان مثال در بازار کار، دولت‌ ها ممکن است با تعیین حداقل دستمزدها، قوانین حفاظت از کارگران و تنظیم ساعات کار، تلاش کنند تا از استثمار جلوگیری کرده و تعادل را حفظ کنند. یا در کشورهای در حال توسعه، دولت‌ ها ممکن است با اصلاحات ارضی و بهبود زیرساخت‌ها، بهره‌ وری کشاورزی را افزایش داده و تعادل در بازار محصولات کشاورزی را بهبود بخشند.

  1. مداخله مستقیم دولت

در برخی موارد، دولت‌ ها ممکن است به طور مستقیم در بازار مداخله کنند. به عنوان مثال در دوران بحران نفتی دهه ۱۹۷۰، افزایش ناگهانی قیمت نفت به دلیل تحریم‌ های نفتی اوپک، باعث کمبود عرضه و افزایش شدید قیمت‌ ها شد. دولت ‌های غربی با اجرای سیاست ‌های صرفه‌ جویی انرژی، توزیع محصولات نفتی و تنظیم قیمت‌ ها، تلاش کردند تا کمبودها را مدیریت و از افزایش شدید قیمت ‌ها جلوگیری کنند.

نتیجه گیری

عدم تعادل در بازار زمانی اتفاق می افتد که نیروهای عرضه و تقاضا از تعادل خارج شوند. عدم تعادل به دو شکل می تواند رخ دهد:
اگر قیمت از حد تعادل کمتر شود، افراد برای خرید هجوم می آورند و عرضه کنندگان تمایل خود به عرضه را از دست می دهند؛ در نتیجه ی کاهش عرضه و افزایش تقاضا، کمبود ایجاد شده و بازار نامتعادل می شود.
در مقابل، اگر قیمت ها از حد تعادل بیشتر شوند، تولیدکنندگان عرضه را بیشتر می کنند اما، قیمت های بالا تمایل مصرف کنندگان به خرید را از بین می برند. در نتیجه ی افزایش عرضه و کاهش تقاضا مازاد و در نتیجه عدم تعادل در بازار ایجاد می شود.
عواملی چون چسبندگی قیمت ها، مداخلات دولتی، تغییرات ژئوپلیتیک، تصمیمات عرضه کنندگان و تغییرات در سلیقه ی مصرف کنندگان از مهمترین عوامل ایجاد کننده عدم تعادل در بازار هستند.
برای حل عدم تعادل در بازار، می توان به نیروهای بازار فرصت داد تا خود را متعادل کنند و یا با اجرای برخی سیاست ها – از جمله تغییر سیاست های پولی و مالی و مداخلات مستقیم دولتی- به حل این عدم تعادل سرعت بخشید.

Instagram Facebook Twitter LinkedIn