سبک LIT که مخفف Liquidity Inducement Theorem است، یکی از رویکردهای نوین در تحلیل بازارهای مالی است که بر پایه اصل «القای نقدینگی» بنا شده؛ به این معنا که بازار برای آغاز یک حرکت اصلی، ابتدا معاملهگران را به سمت یک جهت اشتباه هدایت میکند تا نقدینگی لازم را از طریق فعالسازی استاپها و سفارشهای معلق جذب کند. در این سبک برخلاف تحلیلهای ساختارمحور سنتی، تمرکز اصلی بر موقعیت نقدینگی در بازار است و مسیر قیمت نه براساس ساختار کلاسیک، بلکه بر مبنای مکانیابی نقدینگی تعیین میشود. استراتژی معاملاتی سایزنر (Cyzner) بهعنوان یکی از شاخههای اجرایی این سبک، با تأکید بر ژورنالنویسی، تحلیل زمان، قیمت و استفاده از تایمفریمهای پایین، بستری عملی برای اجرای LIT فراهم کرده است.
آنچه در این مقاله میخوانید ...
سایزنر و ژورنال معاملاتی (Cyzners Trading Journal)
یکی از ویژگیهای خاص دوره سایزنر، تأکید آن بر نگهداری یک ژورنال معاملاتی است که توسط شرکت Chiron Capital به عنوان بخشی از دوره آموزشی ارائه میشود. این ژورنال معاملاتی به معاملهگران کمک میکند تا معاملات خود را ردیابی، عملکردشان را تحلیل و استراتژیهای خود را در طول زمان بهبود بخشند.
مفاهیم کلیدی و بنیادین در سبک معاملاتی LIT
در سبک معاملاتی LIT (Liquidity Inducement Theorem)، برخلاف رویکردهای کلاسیک که بر ساختار بازار و سطوح عرضه و تقاضا تمرکز دارند، محور اصلی تحلیل بر پایه درک رفتار نقدینگی و حرکات فریبنده بازار بنا شده است. در این بخش، دو مفهوم اساسی در این سبک را بررسی میکنیم:
نقدینگی خارجی (External Liquidity) و نقدینگی داخلی (Internal Liquidity)
در تحلیل به سبک LIT، نقدینگی به دو دسته کلی تقسیم میشود:
نقدینگی خارجی (External Liquidity):
نقدینگیای است که در خارج از محدوده فعلی قیمت قرار دارد. به زبان سادهتر، این نقدینگی همان استاپ لاسها (حد ضرر) و سفارشهای معلق (Pending Orders) هستند که در بالای سقفها (Highs) یا زیر کفها (Lows) قرار دارند.
اگر قیمت در حال نوسان در یک محدوده باشد و یک سقف قبلی (swing high) را در بالای نمودار ببینیم، معمولاً در بالای آن سقف، سفارشهای حد ضرر فروشندگان قرار دارد. بازار اغلب قبل از برگشت، با یک حرکت سریع به سمت بالا، این سفارشها را فعال میکند. این نقدینگی را external liquidity مینامیم.
نقدینگی داخلی (Internal Liquidity):
این نوع نقدینگی در داخل ساختار فعلی بازار و در محدوده رِنج نوسان قیمت قرار دارد. معمولاً شامل سفارشهایی است که در میانه ساختار یا در حوالی کفها و سقفهای جزئیتر قرار گرفتهاند.
مثال:
در یک رنج معاملاتی، میانه محدوده میتواند دارای internal liquidity باشد، زیرا معاملهگرانی هستند که در نقاط کوتاهمدت، حد ضرر یا سفارشهای خرید/فروش خود را قرار دادهاند.

استاپ هانت (Stop Hunt) یا شکار حد ضرر
استاپ هانت اصطلاحی است که به حرکتهای هدفمند بازار برای فعال کردن سفارشهای حد ضرر معاملهگران خرد اشاره دارد. این رفتار معمولاً پیش از تغییر جهت بازار رخ میدهد و یکی از شگردهای رایج بازیگران بزرگ بازار (Smart Money) محسوب میشود.
فرآیند چگونه اتفاق میافتد؟
- معاملهگران خرد معمولاً استاپ لاس خود را در بالای سقفها یا پایین کفهای واضح قرار میدهند.
- بازیگران بزرگ که نیاز به نقدینگی برای اجرای سفارشات حجم بالا دارند، قیمت را بهصورت هدفمند به سمت این مناطق هدایت میکنند.
- با فعال شدن حد ضررها، حجم زیادی از سفارشها وارد بازار میشود.
- پس از جذب نقدینگی، قیمت جهت حرکت خود را تغییر میدهد.
مثال :
قیمت پس از تشکیل چند کندل در محدوده مشخص، ناگهان یک سایه بلند به سمت بالا یا پایین زده و به سرعت به محدوده قبلی بازمیگردد. این رفتار نشانهای از یک استاپ هانت برای شکار فروشندگان است

گپ ارزش منصفانه (Fair Value Gap – FVG)
گپ ارزش منصفانه (FVG) زمانی ایجاد میشود که در ساختار کندلی سهتایی (سه کندل متوالی)، یک فضای قیمتی بین High کندل اول و Low کندل باقی بماند که توسط کندل میانی بهطور کامل پر نشده باشد. این فاصله معمولاً بهعنوان یک ناحیه عدم تعادل (Imbalance) در بازار شناخته میشود.
در سبک معاملاتی LIT، این نواحی بهعنوان سطوح جذاب برای بازگشت قیمت یا ورود معاملهگران حرفهای در نظر گرفته میشوند، بهویژه اگر با نواحی نقدینگی یا نقاط عرضه/تقاضا ترکیب شوند.
مثال: اگر در تایمفریم 15 دقیقه یک FVG نزولی مشاهده شود و قیمت مجدداً به آن ناحیه برگردد، ممکن است موقعیت مناسبی برای فروش (sell) با هدف بازگشت به تعادل باشد.
تلههای نقدینگی (Liquidity Traps)
تلههای نقدینگی، حرکاتی هستند که در آنها بازار به شکل مصنوعی سطحی از نقدینگی را تحریک میکند، تا سفارشات دروغین یا عجولانه تریدرها را جذب کند.
انواع رایج تلهها:
- شکستهای فیک (False Breakouts): قیمت بهطور کوتاه از سطح مقاومت یا حمایت عبور میکند و بلافاصله بازمیگردد. هدف این حرکت، گرفتن استاپلاسها و تحریک ورود اشتباه معاملهگران است.
- حرکات ناگهانی خبری (News-Based Whipsaws): در زمان انتشار اخبار، جهشهای تند قیمتی رخ میدهد که پس از چند دقیقه به مسیر قبلی برمیگردن؛ اینها نیز تلهای برای معاملهگران بیتجربه محسوب میشوند.
در سبک LIT، شناخت و اجتناب از این تلهها بخش مهمی از موفقیت در تحلیل نقدینگی بازار است.
راهنمای گام به گام اجرای استراتژی معاملاتی مبتنی بر القای نقدینگی (LIT)
این بخش مراحل عملی اجرای سبک LIT را بهصورت مرحلهبهمرحله توضیح میدهد تا معاملهگر بداند از شناسایی نواحی نقدینگی تا انتظار برای حرکتهای فریبنده بازار، چه اقداماتی را باید انجام دهد.
گام اول: شناسایی نواحی با احتمال تجمع نقدینگی
در استراتژی LIT، نخستین قدم یافتن نقاطی است که بیشترین احتمال تجمع سفارشها و حد ضررها را دارند. این نواحی معمولاً شامل سقفها و کفهای قیمتی قبلی (Swing Highs / Swing Lows) هستند که معاملهگران خرد بهعنوان نقاط کلیدی بازار میشناسند.
- سقفها (Swing Highs): معمولاً سفارشهای حد ضرر فروشندگان بالای این سطوح قرار دارد.
- کفها (Swing Lows): اغلب سفارشهای حد ضرر خریداران در پایین این نواحی جمع میشود.
- نواحی FVG (Fair Value Gap): گپهای قیمتی ایجاد شده در ساختار کندلها که هنوز پر نشدهاند، میتوانند بهعنوان نقاط جذاب برای جذب نقدینگی عمل کنند، مخصوصاً اگر در نزدیکی سقف یا کف مهم باشند.
گام دوم: انتظار برای وقوع حرکت القای نقدینگی
پس از شناسایی مناطق تجمع نقدینگی، مرحله بعدی صبر برای وقوع حرکتی است که نشان دهد بازار در حال جذب نقدینگی است. این حرکات معمولاً شامل موارد زیر هستند:
- استاپ هانت (Stop Hunt): حرکت سریع قیمت به سمت سطحی مشخص که باعث فعال شدن حد ضرر معاملهگران میشود.
- شکست فیک (False Breakout): عبور موقتی و کوتاهمدت قیمت از یک سطح حمایت یا مقاومت که بلافاصله با بازگشت به محدوده قبلی همراه است.
- حرکات سایهدار (Wick Rejection): تشکیل کندل با شدوی بلند در ناحیه نقدینگی که نشاندهنده ورود سفارشهای بزرگ و برگشت قیمت است.
اهمیت ژورنال در معاملات
ژورنال معاملاتی نه تنها به شناسایی الگوهای معاملاتی کمک میکند، بلکه به معاملهگران اجازه میدهد تا الگوهای روانی و احساسی خود را که ممکن است بر تصمیمات معاملاتی تأثیر بگذارند، شناسایی کنند. معاملهگران با استفاده از این ژورنال میتوانند نقاط قوت و ضعف استراتژیهای خود را کشف کرده و در نهایت موفقیت بلندمدت خود را افزایش دهند.
پیشنیاز دوره سایزنر
دوره سایزنر به مبانی اسمارت مانی نمیپردازد و به معاملهگران توصیه میشود قبل از شروع این دوره با اصول اسمارت مانی آشنا شوند. دوره شامل پنج ویدئوی اصلی است که مفاهیم کلیدی را پوشش میدهد و سپس در ویدئوهای بعدی، استراتژیها و تحلیلها بر اساس این مفاهیم ارائه میشود.
این دوره همچنین به استفاده از تایمفریمهای M1 و M15 برای ورود به معاملات تأکید دارد و تحلیل قیمت و زمان را بهعنوان یکی از عناصر کلیدی معرفی میکند.
مقایسه دوره سایزنر با سایر سبکهای معاملاتی
با وجود شباهتهای بسیار زیاد، سایزنر و سبکهای اسمارت مانی در برخی اصول بنیادی با هم تفاوت دارند. در دورههای اسمارت مانی، معاملهگران ابتدا ساختار بازار را تعیین کرده و سپس در مناطق عرضه و تقاضا به دنبال نقاط ورود میگردند. در مقابل، رویکرد LIT که در دوره سایزنر آموزش داده میشود، تأکید میکند که نقدینگی تعیینکننده جهت بازار است، نه ساختار. این تفاوت در روش سایزنر باعث میشود تا معاملهگران به جای توجه به ساختار بازار، بیشتر بر شکست نقاط نقدینگی و شکار استاپهای بازار متمرکز شوند.
تفاوتهای کلیدی سبک LIT با سایر مفاهیم اسمارت مانی (مانند ICT و SMC)
در دنیای تحلیل اسمارت مانی، سبکهای مختلفی برای درک رفتار بازار و تصمیمگیری معاملاتی وجود دارد. از میان آنها، سبکهایی مانند ICT و SMC بیشتر بر پایهی ساختار بازار، شکست سطوح و الگوهای حرکتی قیمت بنا شدهاند. اما در مقابل، سبک LIT با زاویهای متفاوت به بازار نگاه میکند.
در حالیکه ICT و SMC به دنبال شناسایی ساختارهای مشخص مانند شکست سقفها، تغییر روند یا تشکیل BOS هستند، سبک LIT تمرکز خود را بهطور خاص بر نواحی تجمع نقدینگی و نیتهای پنهان بازیگران بزرگ معطوف میکند. این سبک بهجای پیروی از ساختارهای مرسوم، سعی دارد بفهمد که چرا بازار در یک نقطه خاص حرکت میکند، چه نوع سفارشهایی در آنجا قرار گرفته و چگونه میتوان از رفتار غیرمعمول قیمت، نشانههایی برای تصمیمگیری پیدا کرد.
به زبان ساده، اگر ICT مسیر را روی نقشه به ما نشان دهد، LIT سعی میکند بفهمد چرا ترافیک در یک مسیر خاص ساخته شده است و چه کسانی آن را ایجاد کردهاند.
تفاوتهای کلیدی سبک LIT با ICT و SMC
سبکهای مختلف اسمارت مانی، هرکدام برداشت متفاوتی از ساختار بازار و رفتار قیمت دارند. در این میان، سبک LIT (مخفف Liquidity Inducement Trap) تمرکز ویژهای بر دستکاری بازار و تحریک نقدینگی دارد. در ادامه، بهصورت دقیقتری تفاوت این سبک را با دو روش رایج دیگر یعنی ICT و SMC بررسی میکنیم.
تفاوت در درک علت حرکت بازار
در نگاه LIT، بخش زیادی از نوسانات قیمت حاصل از رفتارهای برنامهریزیشده برای جذب نقدینگی است. یعنی قیمتها به صورت عمدی به سمتی حرکت میکنند که بتوانند استاپ سفارشهای دیگر معاملهگران را فعال کرده و نقدینگی لازم را برای ادامه مسیر جمعآوری کنند.
در مقابل، در سبک ICT حرکت قیمت بیشتر بر پایه ساختار طبیعی بازار و نظم درونی آن تحلیل میشود. معاملهگر در این سبک به دنبال نقاطی در بازار است که از نظر ساختاری منطقی باشند، مانند Order Block، Fair Value Gap و نواحی زمانی خاص مانند Kill Zone.
سبک SMC نیز ترکیبی از این دو نگاه است. یعنی هم ساختار بازار را در نظر میگیرد، و هم نسبت به رفتارهای جمعآوری نقدینگی و شکستهای جعلی (مانند Liquidity Sweep) حساس است. اما نگاه آن نسبت به LIT کمتر بر «دستکاری» و بیشتر بر «پاسخ بازار به عرضه و تقاضا» استوار است.
تفاوت در روش شناسایی نقاط ورود
معاملهگر LIT بیشتر به دنبال حرکات فریبندهای است که استاپها را شکار میکنند. پس از این فاز به اصطلاح «فریب»، زمانی که قیمت به محدودهی اصلی بازمیگردد، موقعیت مناسب برای ورود فراهم میشود؛ مثلاً با مشاهده یک کندل بازگشتی قوی.
در سبک ICT، نقاط ورود با دقت و جزئیات بیشتری تعریف میشوند. معاملهگر باید ساختار بازار را بهخوبی تشخیص دهد و پس از شناسایی ابزارهایی مثل Order Block یا Fair Value Gap، در بازههای زمانی خاص وارد شود. بهعبارت سادهتر، ICT روی تعادل قیمت و زمان تکیه دارد.
SMC هم با دنبالکردن شکست ساختار بازار (مثل Break of Structure یا Change of Character) و برگشت قیمت به نواحی عرضه و تقاضا، فرصت ورود را فراهم میکند. این روش نسبت به ICT انعطافپذیرتر است اما همچنان به ساختار و زونهای قیمتی وابسته است.
مثال مقایسهای برای درک بهتر
فرض کنید بازار در روند صعودی است، اما یک افت سریع و ناگهانی به سمت پایین اتفاق میافتد. معاملهگر LIT این حرکت را شکست جعلی برای جذب نقدینگی و شکار استاپها تفسیر میکند. زمانی که قیمت دوباره به بالا بازمیگردد و نشانهای از بازگشت (مثل کندل اینگالفینگ صعودی) دیده میشود، او وارد معامله خرید میشود.
اما معاملهگر ICT در همین سناریو ابتدا بررسی میکند که آیا قیمت به یک Order Block معتبر یا FVG تاییدشده وارد شده یا خیر، و تنها در صورت تطابق با قوانین زمانی و ساختاری خود وارد معامله میشود.
معاملهگر SMC نیز منتظر شکست ساختار قبلی (BOS) میماند، سپس با بازگشت قیمت به ناحیه تقاضا، ورود را بررسی میکند؛ حتی اگر نشانهای از فریب بازار در کار باشد، اولویت او با تایید ساختار جدید است.
نتیجهگیری
روش معاملاتی سایزنر با تأکید بر اهمیت نقدینگی و استفاده از ژورنال معاملاتی، دیدگاه متفاوتی به معاملات فارکس ارائه میدهد. این روش با تمرکز بر جزئیات فنی مانند زمان و قیمت در کنار مفاهیم روانشناسی معاملهگری، یک رویکرد جامع به موفقیت در بازارهای مالی است.