واگرایی و همگرایی در تحلیل تکنیکال؛ انواع، نحوه تشخیص، مزایا و معایب و تکنیکهای معامله
آبان 19, 1403
Rate this post
واگرایی در معاملات به تفاوت و اختلاف بین حرکت قیمت و شاخصها و اندیکاتورهای تکنیکال اشاره دارد و میتواند نشانهای از تغییر روند یا ضعف در حرکت فعلی بازار باشد. این استراتژی به معاملهگران کمک میکند تا نقاط ورود و خروج بهتری را شناسایی کرده و در بیشتر مواقع بتوانند در نقاط ابتدایی تشکیل یک روند و با ریسک کم وارد معامله شوند. در این مقاله به تعریف واگرایی، شناسایی آن در نمودارها، استفاده از آن در ترکیب با شاخصهای تکنیکال، مزایا و معایب، مدیریت ریسک و سایر مواردی که شاید در معاملهگری به روش واگراییها کمک کننده باشد پرداختهایم.
آنچه در این مقاله میخوانید ...
واگرایی چیست؟
بنا به مقالهای در رابطه با واگرایی در وبسایت Investopedia، واگرایی (Divergence) به حالتی در معاملات گفته میشود که حرکت قیمت دارایی و حرکت شاخصهای تکنیکال از هم جدا میشوند (خلاف جهت یکدیگر حرکت میکنند) و به سمتهای متفاوتی پیش میروند. برای مثال با تشکیل یک سقف جدید قیمتی در اندیکاتور RSI یک کف تشکیل شود. این شرایط معمولاً نشاندهنده ضعیف شدن روند جاری است و میتواند به عنوان سیگنالی برای احتمال تغییر روند مورد استفاده قرار گیرد. واگرایی به معاملهگران کمک میکند تا به نشانههای تغییرات احتمالی در بازار پی ببرند و نقاط ورود و خروج خود را با دقت بیشتری تنظیم کنند. یکی از ویژگیهای خوب واگرایی این است که به معاملهگران این امکان را میدهد که جزء اولین کسانی باشند که وارد یک روند شده و به مراتب میتواند حرکت بیشتری از قیمت را شکار کنند.
انواع واگرایی
واگرایی به دو نوع اصلی تقسیم میشود:
واگرایی معمولی (RD)؛
واگرایی مخفی (HD).
معمولا از واگراییهای معمولی برای شناسا تغییر روند و از واگراییهای مخفی برای شناسایی ادامه روند استفاده میشود.
انواع واگرایی معمولی
واگرایی معمولی (Regular Divergence)، معمولا در انتهای روند شکل میگیرد و خود به دو نوع زیر تقسیم میشود:
+RD یا واگرایی صعودی؛
-RD یا واگرایی نزولی.
+RD یا واگرایی صعودی
بر اساس مقالهای در رابطه با واگرایی در وبسایت trendspider، واگرایی صعودی (Bullish Divergence) زمانی رخ میدهد که قیمت دارایی در یک روند نزولی به کفهای جدیدی دست مییابد، اما شاخص تکنیکال (مانند MACD، RSI یا استوکاستیک) در حال ثبت کفهای بالاتر است. این حالت نشاندهنده ضعف در فشار فروش و احتمال بازگشت روند از نزولی به صعودی است. واگرایی صعودی معمولاً به عنوان یک سیگنال خرید قوی در نظر گرفته میشود.
چارت زیر واگرایی قیمت در چارت EURJPY در تایم فریم چهار ساعته با استفاده از MACD را نشان میدهد :
-RD یا واگرایی نزولی
بنا بر همان مقاله در وبسایت trendspider، واگرایی نزولی (Bearish Divergence) زمانی دیده میشود که قیمت در یک روند صعودی به سقفهای جدیدی میرسد، اما شاخص تکنیکال سقفهای پایینتری را ثبت میکند. این شرایط میتواند نشانهای از ضعف خریداران و کاهش قدرت روند صعودی باشد و احتمال برگشت قیمت به سمت پایین را افزایش میدهد. واگرایی نزولی به عنوان سیگنالی برای خروج از معاملات خرید و یا ورود به معاملات فروش تلقی میشود.
چارت زیر واگرایی نزولی با استفاده از اندیکاتور RSI در EURUSD تایم فریم 4 ساعته را نشان میدهد:
انواع واگرایی مخفی
واگرایی مخفی (Hidden Divergence)، معمولا در میانه روند شکل میگیرد و تائیدی بر ادامه روند است. این نوع واگرایی خود به دو نوع زیر تقسیم میشود:
واگرایی مخفی مثبت (+HD)؛
واگرایی مخفی منفی (-HD).
واگرایی مخفی مثبت (+HD)
واگرایی مخفی مثبت (+HD) زمانی رخ میدهد که قیمت یک کف بالاتر (Higher Low) تشکیل میدهد، اما اندیکاتور یک کف پایینتر (Lower Low) را نشان میدهد. این وضعیت نشاندهنده احتمال ادامه روند صعودی موجود است، زیرا علیرغم کاهش موقت در اندیکاتور، فشار خرید همچنان غالب است.
واگرایی مخفی منفی (-HD)
واگراییمخفی منفی (–HD) زمانی رخ میدهد که قیمت یک سقف پایینتر (Lower High) تشکیل میدهد، اما اندیکاتور یک سقف بالاتر (Higher High) نشان میدهد. این وضعیت نشاندهنده احتمال ادامه روند نزولی موجود است، زیرا علیرغم افزایش موقت در اندیکاتور، فشار فروش همچنان غالب است.
شناسایی واگرایی در نمودارهای معاملاتی
شناسایی واگرایی در نمودارهای معاملاتی نیاز به دقت و استفاده از شاخصهای تکنیکال مناسب دارد. البته هرچه بیشتر شما چارتها را بررسی کنید به منظور پیدا کردن واگراییها در آن متبحر خواهید شد. تا جایی که شاید برای پیدا کردن واگراییها دیگر نیازی به اندیکاتورها نداشته باشید. معاملهگران معمولاً به کمک ابزارهایی همچون MACD ،RSI و استوکاستیک، به دنبال اختلاف بین حرکت قیمت و این شاخصها هستند. هرگاه قلهها یا کفهای قیمت با شاخصها همخوانی نداشته باشد، احتمال وقوع واگرایی و تغییر در روند بازار افزایش مییابد. البته این نکته قابل ذکر است که در بین این سه اندیکاتور RSI و MACD رایجتر هستند و استوکاستیک به دلیل پر نوسان بودن به اندیکاتور نوسان نما معروف است البته معاملهگرانی وجود دارند که با تغییرات در فرمول استوکاستیک از آن برای پیدا کردن واگراییها استفاده میکنند.
یک نکته مهم در تشخیص واگرایی با استفاده از استوکاستیک این است که این اندیکاتور برای شناسایی کف و سقفهای مینور استفاده میشوند و نه اصلی (به چارت زیر دقت کنید). برای شناسایی واگرایی در سقف و کفهای اصلی بهتر است از RSI و MACD استفاده شود.
مراحل شناسایی واگرایی در نمودار
بنا به مقاله ای در رابطه با واگرایی در تحلیل تکنیکال در وبسایت strike.money، برای شناسایی واگرایی ابتدا بایستی نمودار قیمت را بررسی کنید و به دنبال قلهها و کفهای جدید بگردید. این نقاط میتوانند نشاندهنده جهت فعلی روند باشند. اگر این قلهها و یا کفها مرتب بالاتر از قلهها و کفهای قبلی شکل میگیرند نشان دهنده یک روند صعودی است. به محض تشکیل اولین سقف پایینتر از سقف قبلی به اندیکاتورهای RSI، MACD، توجه کنید. اگر شرایط واگرایی مشخص بود، آماده ورود به معامله فروش شوید و یا معامله خرید خود را ببندید.
البته این نکته قابل ذکر است که استفاده تنها از واگرایی میتواند وین ریت یک معاملهگر را به شدت پایین بیاورد، اما ترکیب آن با روشهای مختلف تکنیکالی میتواند شرایط بهتری محیا کند و منجر به معاملات سودآور بهتری شود.
ترکیب اندیکاتورها با یکدیگر برای تایید واگرایی
معاملهگران حرفهای معمولاً از ترکیب چند اندیکاتور برای تایید واگرایی استفاده میکنند. به عنوان مثال، اگر هم RSI و هم MACD به ترتیب واگرایی صعودی یا نزولی نشان دهند، اعتبار سیگنال بیشتر میشود. این ترکیب به معاملهگران کمک میکند تا با اطمینان بیشتری وارد معاملات شوند و از سیگنالهای کاذب پرهیز کنند.
مزایا و معایب استفاده از واگرایی در معاملات
استفاده از واگرایی به عنوان یک استراتژی معاملاتی میتواند مزایای چشمگیری برای معاملهگران داشته باشد؛ با این حال، مانند سایر ابزارهای تحلیل، محدودیتها و معایب خاص خود را نیز دارد. از جمله مزایای استفاده از واگرایی در معاملات میتوان به تشخیص زودهنگام نقاط برگشتی اشاره کرد. به این صورت که واگرایی به معاملهگران کمک میکند تا پیش از تغییرات بزرگ در بازار، نقاط برگشت احتمالی روند را شناسایی کنند. این ویژگی به معاملهگران اجازه میدهد تا در بهترین نقاط وارد بازار شده و از آن خارج شوند و بدین ترتیب سودآوری معاملات خود را بهبود بخشند. همچنین، واگرایی به تصمیمگیری بهتر برای ورود و خروج کمک میکند، زیرا سیگنالهای دقیقی برای ورود و خروج ارائه میدهد. به کمک واگراییهای صعودی و نزولی، معاملهگران میتوانند با اعتماد بیشتری به معامله وارد شده یا از آن خارج شوند.
یکی دیگر از مزایای مهم واگرایی، قابلیت ترکیب آن با سایر ابزارهاست. واگراییها میتوانند به سادگی با سایر اندیکاتورها و استراتژیهای معاملاتی ترکیب شوند و به عنوان تاییدی برای سیگنالهای ورود و خروج استفاده شوند؛ این ویژگی امکان استفاده از واگرایی به عنوان بخشی از یک استراتژی چند بعدی را فراهم میکند و دقت معاملات را افزایش میدهد. علاوه بر این، واگرایی به دلیل اصول عمومیاش در بازارهای مختلف از جمله سهام، ارزهای دیجیتال و فارکس کاربرد دارد و میتواند برای انواع داراییها سیگنالهای مناسبی ارائه دهد.
در کنار این مزایا، معایبی نیز برای استفاده از واگرایی در معاملات وجود دارد. یکی از مشکلات رایج در استفاده از واگرایی، بروز سیگنالهای کاذب است که میتواند باعث ضرر معاملهگران شود. این مشکل به ویژه در بازارهای پرنوسان بیشتر دیده میشود و معاملهگران ممکن است به دلیل اعتماد بیش از حد به این سیگنالها متضرر شوند. از سوی دیگر، واگرایی به تنهایی به عنوان یک سیگنال قوی و قابل اعتماد در نظر گرفته نمیشود و معاملهگران باید از ابزارهای دیگر مانند میانگینهای متحرک یا سطوح حمایت و مقاومت برای تایید سیگنالها استفاده کنند. عدم استفاده از تاییدیههای کافی میتواند منجر به تصمیمگیریهای نادرست شود. شناسایی واگراییها نیز برای برخی معاملهگران چالشبرانگیز است و نیازمند تمرین و تجربه میباشد. معاملهگران باید توانایی تشخیص واگراییهای معتبر از واگراییهای کاذب را داشته باشند و معاملهگران مبتدی ممکن است به اشتباه افتاده و دچار زیان شوند. همچنین در برخی موارد، واگراییها سیگنالهای خود را با تاخیر ارائه میدهند و ممکن است زمانی که واگرایی تشخیص داده میشود، بخش قابل توجهی از حرکت قیمت تمام شده باشد که این تاخیر میتواند به کاهش بهرهوری این استراتژی در برخی شرایط منجر شود.
مدیریت ریسک در استراتژی واگرایی
با توجه به احتمال بروز سیگنالهای کاذب در واگرایی، اجرای اصول مدیریت ریسک به معاملهگران کمک میکند تا از ضررهای غیرضروری جلوگیری کرده و سودآوری خود را حفظ کنند. یکی از اساسیترین اصول مدیریت ریسک در معاملات واگرایی، استفاده از حد ضرر است. معاملهگران باید پیش از ورود به معامله، سطح مشخصی برای حد ضرر تعیین کنند که میتواند سقف و کفهای تشکیل شده در واگرایی باشند تا در صورت حرکت قیمت برخلاف پیشبینی، از معامله خارج شوند؛ بجز سقف و کفها، این سطوح میتواند بر اساس نقاط حمایتی یا مقاومتی در نمودار تعیین شود. به عنوان مثال، در معاملات خرید بر اساس واگرایی صعودی، حد ضرر را میتوان زیر سطح آخرین حمایت قرار داد و در معاملات فروش بر اساس واگرایی نزولی، حد ضرر را میتوان بالای آخرین سطح مقاومت قرار داد.
علاوه بر این، حد سود به معاملهگر کمک میکند تا به صورت منظم سود خود را برداشت کند و از طمع در معاملات جلوگیری کند. در استراتژی واگرایی، حد سود را میتوان بر اساس نقاط مقاومتی و حمایتی قوی در نمودار یا درصدی از ریسک معامله تعیین کرد. برای مثال مقدار ثابت ریسک به پاداش میتواند به سود مستمر یک معاملهگر کمک کند. مثلا اگر مقدار ضرر 50 پیپ است مقدار سود را بدون در نظر گرفتن سطوح حمایت و مقاومت روی مقدار 100 پیپ تنظیم کند. مدیریت حجم معاملات نیز اهمیت دارد و باید به گونهای باشد که معاملهگر حتی در صورت زیان، بتواند به استراتژی خود پایبند بماند و سرمایهی خود را حفظ کند. تعیین درصدی از سرمایه برای هر معامله، معمولاً بین ۱ تا ۳ درصد، میتواند به کنترل ریسک کلی کمک کند. البته این مقدار برای تایمفریم های 4 ساعت به بالاست (معاملهگران سوینگ)، برای معاملهگران روزانه میتوان از مقدار 0.25 درصد تا 1 درصد استفاده کرد.
تنوعسازی در معاملات نیز با تقسیم سرمایه در چند دارایی به کاهش ریسک کمک میکند؛ به این ترتیب معاملهگر میتواند از سیگنالهای واگرایی در داراییهای مختلف استفاده کند و در صورت بروز زیان در یک معامله، کل سرمایه تحت تأثیر قرار نگیرد. توجه به کرولیشنها (همبستگیها) در این رویکرد بسیار اهمیت دارد. مثلا اگر در چارت طلا و نقره هر دو واگرایی تشکیل شد، بهتر است فقط یکی از این داراییها معامله شود چرا که این دو چارت بسیار به هم وابسته هستند و به یک شکل نوسان میکنند.
پایبندی به برنامه معاملاتی نیز یکی از اصول کلیدی مدیریت ریسک است و معاملهگر باید به برنامهی خود و اصول مدیریت ریسک پایبند باشد و از تصمیمات احساسی یا بیش از حد ریسکپذیر اجتناب کند. در نهایت، بررسی و بهبود استراتژی از طریق ارزیابی معاملات گذشته میتواند به معاملهگران کمک کند تا از اشتباهات خود درس بگیرند و استراتژی خود را بهبود بخشند؛ به عنوان مثال، تحلیل دلایل موفقیت یا شکست یک معامله واگرایی میتواند در تنظیمات مناسبتر برای آینده موثر باشد.
تکنیکهای ورود و خروج با استفاده از واگرایی
در معاملات بر اساس واگرایی، زمانبندی و نحوه ورود و خروج از معاملات از اهمیت بالایی برخوردار است. با استفاده از واگراییهای صعودی و نزولی، معاملهگران میتوانند در نقاط بهتری (معمولا هنگام تشکیل یک روند) وارد معامله شوند. در این بخش، تکنیکهای کاربردی برای ورود و خروج موفقیتآمیز در معاملات واگرایی را با نگاهی به مقاله واگرایی در وبسایت Quantinsti بررسی میکنیم.
تکنیکهای ورود به معامله با استفاده از واگرایی
تایید واگرایی با یک سیگنال دیگر: یکی از بهترین تکنیکها برای ورود به معاملات واگرایی، استفاده از تاییدیههای اضافی است. بهعنوان مثال، معاملهگر میتواند از کندلاستیکها، سطوح حمایت و مقاومت، یا خطوط روند برای تأیید سیگنال استفاده کند. اگر واگرایی صعودی در نزدیکی یک سطح حمایتی مهم یا با الگوی بازگشتی کندلی مانند “کندل چکش” همراه باشد، احتمال موفقیت معامله بیشتر خواهد بود.
در چارت بالا قیمت بعد از شکست محدوده حمایتی به آن پولبک زده و فرصت مناسبی برای فروشندهها فراهم کرده است.
استفاده از شکست در خط روند: پس از شناسایی واگرایی، اگر قیمت خط روند قبلی را بشکند، این شکست میتواند به عنوان تاییدی برای ورود به معامله استفاده شود. به عنوان مثال، در یک واگرایی صعودی، شکست خط روند نزولی نشاندهنده احتمال آغاز یک روند صعودی جدید است و ورود به معامله در این نقطه میتواند مطلوب باشد.
ورود تدریجی به معامله: معاملهگران میتوانند بهجای ورود یکباره، حجم معاملات را به تدریج افزایش دهند. این تکنیک به ویژه در شرایطی که احتمال واگراییهای کاذب وجود دارد، کمک میکند تا ریسک معامله کاهش یابد. به عنوان مثال، اگر یک واگرایی صعودی مشاهده شد، معاملهگر میتواند ابتدا بخشی از حجم مورد نظر را وارد کند و پس از تأییدهای بیشتر، حجم را افزایش دهد.
تکنیکهای خروج از معامله با استفاده از واگرایی
خروج در سطح مقاومتی یا حمایتی بعدی: پس از ورود موفق به معامله، میتوان از سطحهای مقاومتی و حمایتی بعدی برای خروج استفاده کرد. در یک معامله بر اساس واگرایی صعودی، معاملهگر میتواند در سطح مقاومت بعدی به تدریج از معامله خارج شود و سود خود را برداشت کند.
خروج تدریجی از معامله: خروج تدریجی به معاملهگر کمک میکند تا در صورت ادامه حرکت قیمت در جهت مطلوب، بخشی از سود خود را در حین حرکت بازار حفظ کند. بهعنوان مثال، در یک معامله بر اساس واگرایی نزولی، معاملهگر میتواند به تدریج از معامله خارج شود تا در صورت کاهش بیشتر قیمت، سود بیشتری کسب کند.
استفاده از حد ضرر شناور: Trailing stop یا حد ضرر متحرک، به معاملهگر کمک میکند تا همزمان با حرکت قیمت به سودآوری بیشتری برسد و در صورت بازگشت قیمت، از زیان جلوگیری کند. به عنوان مثال، پس از ورود به معامله با واگرایی صعودی و با افزایش قیمت، حد ضرر را میتوان با قیمت حرکت داد تا از سود کسب شده محافظت شود.
خروج با سیگنال واگرایی معکوس: اگر در یک معامله خرید بر اساس واگرایی صعودی، یک واگرایی نزولی شناسایی شود، این سیگنال میتواند به عنوان هشداری برای خروج از معامله در نظر گرفته شود. برعکس، در یک معامله فروش بر اساس واگرایی نزولی، ظهور واگرایی صعودی میتواند سیگنالی برای بستن معامله باشد.
روانشناسی معاملهگر در استفاده از واگرایی
دو احساس اصلی که در روانشناسی معاملهگر نقش دارند، ترس و طمع هستند. ترس از ضرر ممکن است معاملهگر را به خروج زودهنگام و غیرمنطقی وادار کند، در حالی که طمع میتواند او را به ریسکهای غیرضروری بکشاند. معاملهگر باید بر این احساسات غلبه کند تا تصمیمات منطقیتری بگیرد. اعتماد به نفس بیشازحد نیز گاهی معاملهگران را به این باور میرساند که سیگنالهای واگرایی یک قانون طلایی هستند، که این اعتماد به نفس ممکن است منجر به تصمیمگیریهای غیرمنطقی و ورود به معاملات پرریسک در زمانهای نامناسب شود. علاوه بر این، سیگنالهای اشتباه میتوانند تأثیرات منفی بر روان معاملهگر داشته باشند؛ تجربه چند سیگنال اشتباه ممکن است باعث ناامیدی و کاهش اعتماد به نفس شود و معاملهگر را از فرصتهای معاملاتی واقعی بازدارد.
برای بهبود روانشناسی معاملهگر در استفاده از واگرایی، تدوین یک تریدینگ پلن جامع که شامل شرایط ورود و خروج، مدیریت ریسک و اهداف معاملاتی باشد، اهمیت زیادی دارد. چنین برنامهای به معاملهگر کمک میکند تا از تصمیمات احساسی جلوگیری کرده و بر احساسات خود غلبه کند. همچنین، بررسی و تحلیل معاملات گذشته میتواند او را به شناخت اشتباهات و الگوهای موفق و ناموفق هدایت کند، که باعث کاهش تأثیرات منفی روانی و تصمیمگیریهای بهتر در آینده میشود.
معاملهگر باید به مدیریت احساسات خود توجه ویژهای داشته باشد. تکنیکهایی نظیر تنفس عمیق، مدیتیشن و روشهای آرامشبخش دیگر میتوانند به کاهش اضطراب و استرس ناشی از نوسانات بازار کمک کرده و زمینهساز تصمیمگیریهای منطقی شوند. در نهایت، پیوستن به گروههای معاملاتی یا جوامع آنلاین نیز میتواند با تبادل نظرات و تجربیات و دریافت حمایت اجتماعی، احساس تنهایی و ناامیدی معاملهگر را کاهش داده و انگیزههای مثبتتری در او ایجاد کند.
تأثیر نوسانات بازار بر واگرایی
بهطور کلی، دو نوع نوسان در بازار وجود دارد: نوسانات طبیعی که به تغییرات معمول قیمت در طول زمان اشاره دارد و در بازههای زمانی کوتاهمدت و بلندمدت دیده میشود، و نوسانات ناگهانی که شامل تغییرات شدید و سریع قیمتها به دلیل اخبار اقتصادی، رویدادهای سیاسی یا بحرانهای مالی است. در شرایط نوسانات طبیعی، سیگنالهای واگرایی اعتبار بیشتری دارند، زیرا این نوسانات ناشی از تغییرات اساسی در عرضه و تقاضا هستند. اما نوسانات ناگهانی میتوانند باعث ایجاد سیگنالهای کاذب واگرایی شوند و معاملهگران را به اشتباه بیندازند. در این شرایط، قیمت ممکن است به سرعت به بالای یک خط روند صعودی حرکت کرده و یک واگرایی ظاهری ایجاد کند، اما این حرکت پایدار نخواهد بود و ممکن است به سرعت به عقب برگردد.
برای مقابله با نوسانات و تأثیرات آنها بر سیگنالهای واگرایی، معاملهگران میتوانند از راهبردهایی مانند استفاده از تاییدیههای اضافی بهره بگیرند. بهکارگیری ابزارهای تحلیلی دیگر مانند سطوح حمایت و مقاومت، الگوهای کندلاستیک و دیگر اندیکاتورها میتواند به کاهش تأثیر نوسانات ناگهانی بر تصمیمات معاملاتی کمک کند.
پیشبینی نوسانات بازار و آگاهی از رویدادهای اقتصادی و سیاسی نیز به معاملهگران کمک میکند تا تصمیمات خود را در زمان مناسب بگیرند. این آگاهی میتواند شامل بررسی تقویم اقتصادی، اخبار مالی و تحلیلهای بازار باشد که به معاملهگر امکان میدهد تصمیمات بهتری بگیرد و آمادگی بیشتری در برابر نوسانات بازار داشته باشد.
مقایسه استراتژی واگرایی با سایر روشهای معاملاتی
در مقایسه با استراتژی پرایس اکشن (Price Action)، استراتژی واگرایی به نوسانات قیمت و اندیکاتورهای تکنیکال برای شناسایی نقاط بازگشت قیمت متکی است، در حالی که استراتژی پرایس اکشن بیشتر بر الگوهای قیمتی و رفتار بازار تمرکز دارد و معاملهگران در آن بدون نیاز به استفاده از اندیکاتورهای اضافی به تحلیل الگوهای قیمتی و نقاط چرخش میپردازند.
در مقایسه با استراتژی میانگین متحرک، باید گفت که استراتژی میانگین متحرک بر اساس میانگین قیمت یک دارایی در بازه زمانی مشخص عمل میکند و به شناسایی روندها و نقاط ورود و خروج متکی است. اما استراتژی واگرایی بیشتر به عدم تطابق بین حرکت قیمت و اندیکاتورها توجه دارد.
استراتژی فاندامنتال نیز تفاوتهایی با استراتژی واگرایی دارد. استراتژی فاندامنتال بر اساس تجزیه و تحلیل عوامل اقتصادی، مالی و سیاسی و تأثیر آنها بر قیمتهاست و معمولاً برای سرمایهگذاریهای بلندمدت بهکار میرود. این استراتژی به دادههای اقتصادی و رویدادهای کلان توجه دارد، در حالی که استراتژی واگرایی بیشتر بر تحلیل تکنیکال و الگوهای قیمت در بازههای زمانی کوتاهمدت تمرکز دارد. استراتژی فاندامنتال به تصمیمگیریهای بلندمدت کمک میکند، اما معمولاً به نوسانات کوتاهمدت پاسخ نمیدهد، در حالی که استراتژی واگرایی میتواند نقاط ورود و خروج بهتری را در کوتاهمدت ارائه دهد، اگرچه ممکن است به دلیل وابستگی به اندیکاتورهای تکنیکال سیگنالهای کاذب نیز ایجاد کند.
نتیجهگیری
استراتژی واگرایی به عنوان یکی از ابزارهای مهم در تحلیل تکنیکال، میتواند مزایای خاص خود را داشته باشد. با این حال، هر استراتژی معاملاتی نقاط قوت و ضعفی دارد و درک تفاوتها و شباهتهای آنها به معاملهگران کمک میکند تا در انتخاب و بهکارگیری بهترین استراتژی برای شرایط خاص خود، تصمیمات بهتری بگیرند. ترکیب استراتژیهای مختلف میتواند به بهبود عملکرد و افزایش شانس موفقیت در معاملات کمک کند.
کپی لینک
کپی شد!
Pouyan
تعداد پستها: 45
پویان، معاملهگر، منتور، سرمایهگذار، و تحلیلگر مالی با گرایش تخصصی بازارهای فارکس است که از سال 1390 فعالیت خود را در این عرصه آغاز کرده است. همزمان در بازار ارزهای دیجیتال و تولید محتوا و آموزش در حوزه بازارهای مالی نیز فعالیت دارد. همچنین، سابقه مدیریت اجرایی هج فاند و تجربه کار بر روی استراتژیهای پوشش ریسک و مدیریت سرمایه را دارد.
با پویان از طریق زیر میتوانید در ارتباط باشید:
[email protected]